میونگ جون تصمیم می گیرد که روهی را بدزدد تا هزینه های بیمارستان دخترش را بپردازد. در راه او، شخصی جلوی ماشینش می افتد که معلوم می شود روهی است. او چیزی را به خاطر نمی آورد و میونگ جون ادعا می کند که پدرش است و با والدینش برای باج تماس می گیرد اما موفق نمی شود. او شاهد بردن اجساد پدر و مادرش به خانه شان است و صحنه را ترک می کند. روهی به میونگ جون مشکوک می شود.
دقیقا در زمانی که دست یافتن به امید و آرزوها، به امری محال تبدیل می شود، یک شمشیرباز جوان و با انگیزه، در مسیر رسیدن به اهدافش با مردی جوان و تلاشگر رو به رو می شود که به دنبال ساختن دوبارۀ زندگی اش است.
پارک جه اون (Song Kang) دانشجوی هنر است که در ظاهر با همه خوب و خوش اخلاق است اما در واقع نسبت به دیگران بی تفاوت است و نمیخواهد رابطه عاشقانه با کسی برقرار کند. تا اینکه به طور غیر منتظره ای عاشق یو نا بی (Han So Hee) می شود…