فیلم در مورد یک زوج بنامهای «ماریون» و «مینگوس» هست که هرکدامشان از رابطه قبلی یک فرزند بهمراه دارند. آنها به خوبی و خوشی در نیو یورک زندگی می کنند، تا اینکه خانواده ماریون تصمیم میگیرند از فرانسه به دیدن آن ها بیایند...
دو دختر کوچک در دو کشور مختلف دچار کابوسی می شوند که در جریان آن فردی بدون چهره قصد دزدیدن صورت آنها را دارد. به نظر می رسد که این کابوس تنها یک توهم باشد اما رفته رفته این فرد از کابوس به زندگی واقعی بچه ها هم وارد می شود...
یک نویسنده دست و پا چلفتی نسخه ای خطی از یک نوشته را پیدا میکند و برای تحت تاثیر قرار دادن یک دختر ادعا میکند که این اثر خودش است، اما با پیدا شدن سر و کلهی نویسنده اصلی، همه چیز به هم میریزد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
کلنل هانس لاندا یک فرد نازی و به شدت یهود ستیز است. او به دلیل دشمنیاش با یهودیان لقب شکارچی یهودی دارد. آلدو یهودی و سردستهی گروه حرامزداهها است. این گروه بسیار خشن است و روی پیشانی قربانیانش سواستیکا حک میکند. هدفشان کشتن نازیها و در نهایت کشتن هیتلر است ...
در قرن هفدهم "کنتس بتوری" یکی از قدرتمندترین زنان در مجارستان بود. در ۱۴ سالگی با یکی از فرماندهان ارتش که دو برابر سن اوست ازدواج می کند و برای او چهار فرزند به دینا می آورد…
با زیرنویس چسبیده
روایتی واقعی از یک تاجر آلمانی که بیش از 200000 چینی را در هنگام کشتار نانجینگ در 38-1937 نجات داد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانه هایی از گذشته و احتمالاً آینده اش می باشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید می رود تا آنچه را که می خواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.
«جک» و «ماریون» تصمیم گرفته اند با سفر به پاریس از نو به رابطه شان استحکام بخشند، در حالی که پاریس شهر پدر و مادر ماریون و همینطور دوست پسرهای سابق او است...
با زیرنویس چسبیده
۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...