داستان تقاطع آتش و لیلا. آتش پس از مرگ مادرش به مدرسه شبانه روزی فرستاده شد و دیگر به خانه بازنگشت. او زندگی خود را در خارج از کشور با ایستادن روی پای خود و عدم اعتماد به کسی گذرانده است. لیلا از سوی دیگر هرگز خانواده واقعی خود را ملاقات نکرده است. او با فریب دادن مردم پول در می آورد.
حتی شانس هم بدون گم شدن در توزلویاکا نمیگذرد، اما با سر در میان کسانی که همدیگر را به عنوان برادر انتخاب کردهاند فرو میرود... این بار، سفر امید آغاز شد... باعث شد تا هر خیابانی را که رد میکردند، هر کسی را که نام میبردند، لمس کنند. تشنه ظلم، بی عدالتی، عشق بودند... این داستان همه بود.
خلاصه داستان : کورت سعید پسر بزرگ یه خانواده ترک اهل کریمه (مرز روسیه و اوکراین) است . او که از بچگی عاشق باباشه مثل باباش یکی از بهترین افسرهای ارتش تزار شده . و وقتی زمانش برسه هم طبق اون چیزی که بهش گفتن با یک دختر ترک ازدواج خواهد کرد . شورا هم دختر یه خانواده اصالتا روسه و به خاطر مریضی لاعلاج پدرش ناراحته . به همراه خواهرش والنتینا پدرش رو برای مداوا به پتروگراد (سنت پترزبورگ) میبرن . وقتی میرسن به پتروگراد مهمان پترو دوست قدیمی کورت سعید و خانوادش میشن . پترو به خاطر یه اشتباه با دستور کورت سعید مجبور به ترک منصبش شده و به خاطر همین کینه به دل میگیره و مخفیانه برای کورت سعید نقشه میریزه . کورت سعید و شورا ابتدا در یک مراسم رقص باله همدیگرو میبینن ولی به طور رسمی وقتی برای یک دعوت به یک مهمانی میرن اونجا با هم آشنا میشن و شعله های عشقشون هم از همونجا شعله ور میشه .
شخصی که الان پدربزرگ یک خانواده است قبلاً که تنها 7 سال داشت مجبور شده بود با خانواده اش از زمین هایشان بیرون بروند. حال که او پیر شده و پایش لب گور است، میخواهد قبل از اینکه بمیرد دوباره به آن زمین ها برگردد و...