یک بارمن که کارش ترکیب نوشیدنیهاست و به شدت تحت فشار پرداخت بدهی است، برادرش که نگهبان تندخویی است را راضی میکند تا بدون اطلاع صاحبان کلوپی که در آن کار میکند، با هم یک جشن مجردی برگزار کنند.
انقلاب 1989 رومانی، شهر سیبیو را به صحنه درگیری خونینی بین پلیس و مردم معترض تبدیل میکند. کاپیتان ویورل، در تلاش برای فرار از دست ارتش، به همراه دیگر زندانیان به استخری خالی انداخته میشود.
ویکتور گودئانو، دست راست چائوشسکو، رازی دارد. او همچنین یک مامور KGB است و قبل از اینکه کشف شود باید فرار کند، بنابراین از یک فرصت دیپلماتیک ارزشمند استفاده خواهد کرد.
رومانی، پاییز سال 1972. آنا، یک نوجوان 17 ساله، متوجه می شود که دوستش چند روز دیگر برای همیشه از کشور فرار خواهد کرد. این دو عاشق تصمیم می گیرند آخرین روزهای زندگی خود را با هم بگذرانند...
یک دادستان جوان و آرمانگرا بنام کریستین با پرونده فساد یکی از همکاران ارشد خود روبرو می شود که اگر حقیقت را آشکار کند موقعیت شغلی اش را به خطر انداخته است...