داستان درباره یک نوجوان به نام اِسه یک موتورسوار حرفهای است که میخواهد قهرمان منطقهای شود و دنیز یک خواننده آرزومند است که باور دارد که یک روز توسط بشقابپرندهها از دنیا برداشته خواهد شد. آنها دو نوجوان هستند که زندگیهای کاملاً متفاوتی در آدانا دارند. وقتی با هم آشنا میشوند، عشق بین آنها شکل میگیرد، اما مشکلات خانوادگی، رقابتهای موتورسواری و تفاوتهای طبقاتی رابطهشان را تحت فشار قرار میدهند...
داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های 1970 میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره… دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.
این فیلم از سری فیلم های آشیانه گرگ ها ساخته شده است و داستان فیلم در شمال عراق و در زمان اشغال این کشور رخ می دهد…