علی سنای و ایلبر در یک شرکت با هم شریک هستند. زمانی که شرکت خلاقشان شروع به ریزش میکند، آنها تصمیم میگیرند به نمایشگاه باغبانی که در صوفیه واقع شده بروند تا با افراد جدیدی ملاقات کنند بلکه بتوانند کسب و کار جدیدی برای خودشان دست و پا کنند. اما همه چیز اشتباه پیش میرود و آنها در مسیر غلطی قرار میگیرند. سنای و ایلبر بیخیال رویاهای ثروتمند شدن می شوند تا جلوی نیروی قدرتمندی که میتواند باعث نابودی بشریت شود را بگیرند.