یک خانواده شکست خورده، متشکل از یک برادر بزرگتر که در خانه حبس شده است، یک برادر کوچکتر که موفق است، یک پدر که مورد احترام فرزندانش نیست، و یک مادر که از خانه خود غفلت می کند. هیچ یک از اعضای این خانواده نمی دانند که آنها همگی بازیکنان یک بازی آنلاین هستند.
شاهزاده خانم میا، پس از سرنگونی امپراتوری Tearmoon توسط شورش، در سن 20 سالگی اعدام می شود. او هشت سال به گذشته بازمی گردد و فرصتی دوباره برای زندگی به دست می آورد. شاهزاده خانم که از خاطره اعدام خود می ترسد، برای بازسازی امپراتوری و جلوگیری از تکرار سرنوشت خود تلاش می کند.
هیمورا کنشین یک ولگرد با گذشته تاریک و خلق و خوی آفتابی است. نه یک رونین، بلکه یک رورونی، او هرگز یک سامورایی نبود، بلکه یک قاتل با نهایت مهارت در بازسازی میجی بود، که در نقطه عطف جنگ به سادگی کنار رفت. سفرهایش او را در یازدهمین سال از دوران میجی به توکیو میبرد، جایی که با یک استاد کندو زن، یک دزد سابق، یک جنگجو و یک دکتر که همه رازهای خودشان را دارند دوست میشود. آنها با هم با دشمنانی که از گذشته تاریکی ظاهر می شوند می جنگند و کنشین نمی تواند از آن فرار کند.
آی هوشینو ۱۶ ساله یه آیدول زیبا و با استعداده که طرفداراش دیوونهی اون هستن. او بمانند یک دوشیزه جوان و پاک میماند. هر چیز درخشانی طلا نیست. گورو آممیا یک دکتر متخصص زنانه که در یک شهر کوچک زندگی میکنه و از طرفدارای پر و پا قرص آیـه. بخاطر همین وقتی آیدول مورد علاقهش رو باردار در بیمارستان میبینه، کرک و پرش میریزه! گورو به اون قول یک زایمان بی خطر رو میده. اما خبر نداره که بخاطر ملاقات با یه شخصیت اسرار آمیز، مرگ زودتر از موعدی رو قراره تجربه کنه، یا حداقل همچین فکری میکرده. اما چشمانش رو باز میکنه و میبینه که به بقل آیدول مورد علاقهش نشسته! گورو متوجه میشه که به عنوان هوشینو آکوامارین متولد شده، پسر آی!
یوکیتو، پسر یکی از رهبران فرقه مشکوک، به دلیل تمرینات آموزشی مضحک فرقه جان خود را از دست داد. حالا در کمال تعجب، او به دنیایی دیگر تناسخ یافت! برای او دنیایی ایده آل بدون مفهوم «خدا» یا «دین» بود اما...! ماجراجویی بی نظیر «تناسخ در جهان دیگر» آغاز می شود: ایجاد «دین» در دنیای بدون خدا؟!
این جادوگر جوان سرسخت برای تسلط بر طلسمی که زندگی او را نجات داد، دست از کار نخواهد کشید: انفجار! مگومین، "بزرگترین نابغه قبیله جادوی زرشکی"، تصمیم گرفته است تا مطالعات خود را به جادوی تهاجمی قدرتمندی که توسط ناجی مرموزش استفاده می شود اختصاص دهد. سپس یک روز، خواهر کوچک او یک بچه گربه سیاه را در جنگل پیدا می کند. اما این گربه فقط یک دوست پشمالو جدید نیست - او کلید بیدار کردن یک خدای تاریک است!
گابیمارو که در طی یک ماموریت ترور دستگیر میشود، محکوم به اعدام میشود، اما به نظر میرسد هیچ چیز او را به خاطر بدن مافوق بشرش نمیکشد. جلاد یامادا آسائمون ساگیری با این باور که عشقش به همسرش ناخودآگاه او را زنده نگه میدارد، به او این فرصت را میدهد که اگر اکسیر زندگی را در شینسنکیو، قلمروی افسانهای که اخیراً در جنوب غربی پادشاهی ریوکیو کشف شده است، توسط شوگونات عفو شود. . پس از از دست دادن پنج تیم اعزامی اعزامی به جزیره، این بار شوگونات گروهی از محکومان اعدام را می فرستد. به هر یک از محکومان یک جلاد یامادا آسائمون داده می شود که باید با او بازگردند تا عفو دریافت کنند.
"فانتزی بالا پسر با دختر ملاقات می کند" در دنیایی می گذرد که در آن زمین توسط دریای بزرگ برفی در حال بلعیده شدن است. Humaniy زندگی سختی را در بالای Tenmaku (یک بازی با کلمه در کلمه ژاپنی به معنی چادر) که از ریشه تا بالای درختان غول پیکر مداری امتداد دارد، به وجود می آورد. داستان حول محور کاینا، پسری که بالای تنماکو زندگی میکند، و لیلیها، شاهزاده خانم کشور کوچک آتلند در دریای بزرگ برفی است.
پادشاهی فورلند یک کشور جزیره ای است که در شمال اقیانوس اطلس واقع شده است. این کشور به طور مشخص دارای 52 کارت بازی "X" است که به عنوان منشاء اصلی کارت های بازی در نظر گرفته می شود. این کارت ها که هر کدام دارای یک توانایی ماوراء طبیعی هستند، می توانند قدرت خود را به یک فرد واجد شرایط، یعنی یک «بازیکن» اهدا کنند. روزی کارت های «ایکس» که قرار بود تحت حمایت دولت باشد، در سرتاسر کشور پراکنده شد و به دلیل اختیاراتی که افراد به دست آورده بودند، دردسرهای زیادی را به وجود آورد. در خفا، پادشاه ماموریتی را به پینوکل، یکی از بزرگترین شرکت های کشور سپرد: پیدا کردن کارت هایی برای پایان دادن به هرج و مرج محیط. روز، فین، کریس، لئون، وندی و ویجی کارمندان ساده خودروساز پینوکل هستند. در شب، آنها اعضای "High Card" هستند، یک گروه مخفی متشکل از بازیکنانی که ماموریت آنها جمع آوری کارت ها است.
داستان های رمان های فانتزی در پادشاهی هایلند، جایی که پری ها به انسان ها خدمت می کنند، می گذرد و بر دختری به نام آنه متمرکز است. مادر آن به تازگی درگذشت، بنابراین آن تصمیم می گیرد تجارت خانوادگی را ادامه دهد و استاد شکر نقره ای شود، صنعتگری ویژه که می تواند آب نبات جادویی بسازد. او با محافظ پری چارلز بد دهانش، راهی پایتخت می شود.