گلرخ کمالی پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه می شود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چک ها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس می گیرد و سعی در جلب رضایت آن ها دارد. در این مسیر پیشنهادات، تحقیرها، تهدیدها و فجیع ترین اتفاقات را تحمل می کند...
خانهای که وارث یا وارثانش معلوم نیست، عدهای مستاجر دارد. خانه نیازمند تعمیرات اساسی است ولی بی توجهی عباس آقا، مباشر که قصد تصاحب خانه را دارد، باعث میشود تا به رغم تلاشهای دیگر ساکنان، کار از کار بگذرد و ...