گلرخ کمالی پس از یک سال دوری به تهران برمی گردد تا نزد همسرش، ناصر معاصر باشد ولی متوجه می شود که شریک او جواد مقدم به ناصر کلک زده و با هفتصد میلیون تومان گریخته است و قرار است به خاطر چک ها، ناصر زندانی شود. گلرخ به جبران یک سال دوری از همسرش با طلبکاران تماس می گیرد و سعی در جلب رضایت آن ها دارد. در این مسیر پیشنهادات، تحقیرها، تهدیدها و فجیع ترین اتفاقات را تحمل می کند...
عباس خاکپور بعد از چند حرکت شکست خورده برای گرفتن ویزای آمریکا، به پیشنهاد یک دلال ایرانی تغییر چهره داده و به ظاهر یک زن درمیآید. با این ترفند او میتواند ویزای مهاجرت به آمریکا را بگیرد. اما در این بین با زنی ایرانی (دنیا) آشنا میشود که توسط شوهر سابقش به ترکیه کشانده شده و آواره و سرگردان به حال خود رها شده است...