با زیرنویس چسبیده
«گومس آدامز» (جوليا) با همسرش، «مورتيشا» (هيوستن)، دو فرزندش، «ونزدي» (ريچي) و «پوگسلي» (ورکمن) و مستخدمان وفادارش، «تينگ» (که دستي بريده از مچ است) و «لورچ» (استرويکن)، زندگي نامتعارفي را در قصري عجيب و غريب مي گذرانند. «گومس» به دنبال «فستر»، برادر گم شده اش است و وکيل حقه باز خانواده (هدايا) مي کوشد مردي به نام «گوردون» (لويد) را به جاي «فستر» جا بزند و املاک «آدامزها» را تصاحب کند.
زن و شوهری به سختی کار میکنند ، تا بتوانند اجاره خانه خود را بدهند و آرزوی داشتن یک خانه زیبا را دارند و ...
«جو» ( هنکس ) که می فهمد قرار است به زودی بمیرد، یک پیشنهاد را قبول می کند که بر طبق آن باید خودش را در دهانه ی یک آتش فشان در یک جزیره پرت کند و در مسیر انجام این کار او راه درست زندگی کردن را می آموزد...
با زیرنویس چسبیده
دو مامور خیابانی شیکاگو پس از به انجام رساندن تعطیلات خود می روند تا به پرونده یک قاچاقچی مواد مخدر که قبلاً آنها را به مرگ تهدید کرده بود، رسیدگی کنند...
با زیرنویس چسبیده
«جان ماتريکس» (شوارتسنگر)، رئيس سابق يک گروه عمليات مخفي ارتش امريکا، بازنشسته شده و مي خواهد زندگي آرامي را دور از شهر بگذراند. اما «ژنرال کربي» (اولسن)، رئيس سابقش، به او خبر مي دهد که کسي در حال کشتن اعضاي گروه او است، و بعدتر دخترش، «جني» (ميلانو) نيز ربوده مي شود...
میامی وایس سریالی تلویزیونی در دهه ۱۹۸۰ بود که به داستان دو کارآگاه مخفی می پرداخت که با قاچاق مواد مخدر و روسپی گری مبارزه می کردند. این سریال با استفاده از موسیقی موج نو و مد مردانه ایتالیایی رنگارنگ، سبکی جدید و نوآورانه را در تلویزیون ایجاد کرد و تأثیر زیادی بر فرهنگ عامه دهه ۱۹۸۰ گذاشت.
«وس بلاک» (کلینت ایست وود) کارآگاه پلیس نیو اورلیانزی است که همسرش او را به تازگی ترک کرده. وی با دو دختر کوچکش زندگی می کند. او پلیس خوبی است با یک نقطه ی تاریک در شخصیتش: "علاقه به رابطه های غیر طبیعی"...
باکورو بنزای، یک موسیقی دان ماجراجو بهمراه افراد گروهش در برابر بیگانگان مهاجمی که از بُعد هشتم جهان هستی آمده اند، قرار میگیرند...
«جوليان مارتي» (هدايا)، صاحب کافه اي در تکزاس، کارآگاهي خصوصي به نام «ويسر» (والش) را اجير مي کند تا همسرش، «ابي» (مک دورمند) و محبوبش، «ري» (گتس) را که در کافه ي او کار مي کند، بکشد. «ويسر» به خانه ي «ري» مي رود و در خواب عکسي از آن دو مي گيرد و وانمود مي کند که «ري» و «ابي» را کشته است...
نيويورک. «ميريام» (دونوو) و محبوبش، «جان» (بويي)، با کشتن آدم ها و نوشيدن خون آنان، مانع پيري و مرگ خود مي شوند («جان» در قرن هجدهم با «ميريام» آشنا شده و «ميريام» مصر باستان را به ياد مي آورد) با وجود اين، نشانه هاي پيري در «جان» نمودار مي شود.