سو جی هان کسی که قبلا یک گانگستر بوده حالا مدیر عامل یک شرکت شده. او با استخدام و دادن فرصت دوباره به افراد سابقه دار سعی می کند باندهای جنایی را منحل کند. از طرفی گو اون ها یک کانال یوتیوب مخصوص کودکان دارد. او قصد دارد تا با الهام از پسری که در بچگی تنها همبازی او بود به دیگران عشق و شادی بدهد. یک روز به طور تصادفی او باعث آسیب به سو جی هوان می شود و …
رابطه مادر و دختری که گاهی اوقات می خواهد شخص دیگری باشد، اما نمی تواند. داستان زندگی یک دختر باحال و یک مادر بی خیال.
پس از شصت سال دوری، اون سیم که حالا هشتاد ساله شده، به شهر خود بازگشته است. او این روزها را با دوستانش سپری میکند.
در میان یک دعوای وراثتی پرتنش، یک وارث جذاب با کارمند سختکوشش که به خاطر لبخند مقاومتناپذیرش معروف است، درگیر میشود که او نمیتواند تحمل کند.
مرد جوانی که به طور تصادفی نیمه انسان و نیمه روح ساخته شده است توسط یک شرکت دروگر بدخیم در دنیای اموات استخدام می شود تا ماموریت های ویژه ای را انجام دهد.
داستان این سریال، بر اساس پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز، امیدها و رویاهای یک خانواده مهاجر کرهای را در چهار نسل به تصویر میکشد که در تلاشی تسلیمناپذیر برای بقا و رشد، وطن خود را ترک میکنند.
چند صد نفر که با مشکلات مالی و بدهی شدید درگیر هستند به یک مسابقه برای انجام بازی های بچگانه دعوت می شوند تا شانس خود را برای بردن جایزه میلیاردی امتحان کنند، اما خیلی زود متوجه می شوند که قضیه به این سادگی نیست...
یون هه جین (Shin Min Ah) یک دندان پزشک، زنی زیبا و باهوش است. او پس از گذراندن موانع مختلف و بهم خوردن برنامه و اهداف زندگیش، به روستای ساحلی گونگجین می رود و در آنجا با آقای هونگ آشنا می شود. هونگ دو شیک (Kim Seon Ho) که در روستا به آقای هونگ معروف است در ظاهر بدون شغل و بیکار است اما استاد انجام دادن کارهای مختلف و عجیب است و هر کسی در روستا به کمک نیاز داشته باشد او همواره برای رفع مشکل حضور دارد…
جانگ با روم (Lee Seung-Gi) افسر پلیس تازه کاریست که با صداقت تمام ، جویای عدالت و رسیدن به حقیقت است تا اینکه با یک پرونده قتل زنجیره ای رو به رو میشود که قاتل آن از بیماری روانی سایکوپاتی (جامعه ستیزی) برخورد دار است ، درحالیکه تمام شهر بخاطر این قاتل در ترس و وحشت فرو رفته است ، جانگ با روم ، با این قاتل ترسناک رو به رو میشود …
سریال درمورد یک پادشاه که مردمش همه جوره او را قبول دارند و فکر میکنند که اون بهترین فرد برای اداره کشور است اما حقیقت متفاوت است او از کارهای دربار خسته شده و اینکه پدرش را در زمان طفولیت جلوی چشمش در قصر به قتل رسانده اند همین باعث میشود که امن ترین جا همزمان برای او ناامنترین مکان هم باشد روزی در دنیای او دریچه ای باز میشه که میشه از طریق این دریچه به یک دنیای موازی راه یافت این دنیا در حقیقت همان کشور است اما در زمان فعلی در این بین شیطان به او وعده زنگی در دنیای دیجیتال و مدرن و پر از راحتی را میدهد تا با او همکاری کند