«شلبي» (رابرتس) قرار است عروس «خانواده ي ايتنتن» شود ولي بيماري ديابت دارد و بنابراين بچه دار شدن برايش خطرناک است؛ ضمن آن که مي داند نامزدش، «جکسن لاچري» (مک درمت) بچه مي خواهد. «شلبي» نگران و عصبي است. در حالي که «املين ايتنتن«(فيلد)، مادر شوهر آينده اش، به او اطمينان مي دهد که هيچ اتفاقي نخواهد افتاد...
شخصیت های اصلی شماره اول فیلم کننبال در این فیلم با ماشین و کامیون های مختلف در سراسر کشور مسابقه می دهند...
آورورا و اِما مادر و دختری هستند که با هم زندگی میکنند. اِما با فلَپ، جوانی که دبیر دبیرستان است و درآمد چندانی ندارد ازدواج میکند. مادر اِما با این ازدواج مخالف است و از فلپ خوشش نمیآید...
با دوبله فارسی
واشينگتن. «چنس» (سلرز)، مرد ميان سال بي سواد و نادان، مدتهاست که عنوان باغبان در خانه ي ارباب پيرش زندگي مي کند و تنها از طريق تلويزيون با دنياي خارج ارتباط دارد. پس از مرگ پيرمرد، او مجبور به ترک خانه مي شود و خيلي زود به خانه ي سياستمدار ثروتمندي به نام «بنجامين راند» (داگلاس) راه پيدا مي کند...
وقتی دخترش به یک شرکت باله میپیوندد، یک رقصنده سابق مجبور میشود با تصمیم دیرینهاش برای کنار گذاشتن صحنه برای تشکیل خانواده مقابله کند...
با زیرنویس چسبیده
راهبه ای به نام "سارا" توسط "هوگان" که در راهش برای انجام شناسایی جهت حمله به یک قلعه فرانسوی است آزاد می شود.فرانسویها در جستجوی "سارا" هستند به همین دلیل "هوگان" تصمیم می گیرد در ازای اطلاعات در مورد استحکامات قلعه به او کمک کند...
هنگ کنگ. سارق لندنی، »هری دین« (کین) و مجسمه ساز فرانسوی، »امیل فورنیه« (آبوت) تصمیم دارند مجسمه ی کوچک چینی گران بهایی را از میلیارد در شرقی، »احمد شاه بندر« (لوم« بدزدند. و با توجه به شباهتی که دختری به نام »نیکول« (مک لین) به همسر درگذشته ی »شاه بندر« دارد او را نیز در نقشه ی سرقت شرکت می دهند...
"لوئیزا فاستر" یک چک چند میلیون دلاری برای اداره مالیات آمریکا ارسال می کند. به همین دلیل آنها تصور می کنند که او دیوانه است و او را به یک آسایشگاه روانی ارسال می کنند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
ايرما، فاحشهای در يكی از محلههای فقير پاریس است. نستور پاتو كه افسر پليس است، برای اجرای قانون به كازانووا می آيد اما به دليل بدشانسی از كار اخراج میشود. آشنايی نستور با ايرما، مسير جديدی را در زندگی هر دوی آنها میگشايد.
"جری رایان" پس از درخواست طلاق همسرش، کار خود در نبراسکا را رها کرده و به نیویورک می رود. او با رقاصی به نام "گیتل موسکا" آشنا شده و...