«جيمز باند» (مور) و يک جاسوسه ي روسي «سرگرد آنيا آماسووا» (باخ)، براي مقابله با نقشه هاي «کارل استرومبرگ» (يورگنس)، روان پريش که قصد نابودي جهان را دارد، هم راه مي شوند. «استرومبرگ» دستيار دو متر و بيست سانتيمتري دندان فولادي اش، «کوسه» (کيل) را به مصاف «باند» مي فرستد...
"چارلز دروفوس" دنیا را تهدید به نابودی به یک وسیله مرموز می کند اگر "بازرس کلوزو" به نحوی کشته نشود.اما طبیعتا این اتفاق بسیار سخت تر از گفتن آن است و...
سال 1922. «نيک کاراوي» (واترستن) غرب ميانه را ترک مي کند و در منطقه ي اگ غربي لانگ آيلند مستقر مي شود. در اين جا مجذوب يکي از همسايه ها مي شود: «جي گتسبي» (ردفورد) مرد مرموزي که مهماني هاي باشکوهي در خانه ي اعياني خود مي گيرد و دل باخته ي زني به نام «ديزي» (فارو) است.
اربابی انگلیسی به نام "برت سینکلر" و "دنی وایلد" آمریکایی عیاشانی ثروتمند هستند که توسط "جاج فولتون" یک تیم میشوند تا جرایمی که پلیس از حل آنها عاجز است را بررسی کنند. با اینکه این دو مرد کاملاً باهم مخالف هستند اما در طول این بازجویی ها دوستان خوبی برای یکدیگر میشوند و برای یکدیگر جانشان را هم به خطر میاندازند...