"دیوید" دوازه ساله با یک قطب نما، یک نامه سر بسته، یک قرص نان و دستوری برای رساندن نامه به دانمارک از اردوگاه کار کمونیستها فرار می کند. او برای اولین بار پا در دنیای واقعی گذاشته و دور اروپا را سفر می کند و...
یک بخیل پیر که برای طبیعت بیتوجه خود بهانه میآورد، وقتی سه روح در شب کریسمس به ملاقاتش میآیند، شفقت واقعی را یاد میگیرد...