سریکانث نابینا، با وجود چالشها، به امآیتی راه یافته و شرکتی را برای کمک به افراد نابینا تأسیس میکند. داستان او نشاندهنده موانعی است که افراد نابینا در تحصیل و کار با آنها روبرو هستند.
"راگونا" و بهترین دوستش "دد فوتیا" به هر دری می زنند تا در بمبئی شغلی پیدا کنند. آنها تصمیم می گیرند که یک غرفه راه اندازی کنند. اما از شانس بدشان راگونا یک مشتری را بصورت تصادفی به قتل می رساند. مقتول یکی از برادران گنگستری بدنام اهل بمبئی می باشد و...