با زیرنویس چسبیده
در دههی پنجاه میلادی و در جزیرهای مخروطی شکل بینندهی داستان صاحب یک چرخ و فلک و همسر رنج دیدهاش خواهیم بود.
با زیرنویس چسبیده
این فیلم ماجرای یک پسر جوان را روایت میکند که در دهه سی میلادی با رؤیای ورود به سینما به هالیوود قدم میگذارد اما عشق او را به دنیای پرشور و حال «کافه سوسایتی» راه میبرد که یکی از شاخصههای کلیدی آن دوران بود.
با زیرنویس چسبیده
بازرس بيمه، «بريگز» (آلن)، را شعبده بازي به نام «وولتن» (استيرز) هيپنوتيسم مي کند و به او دستور مي دهد تا از خانه ي ثروتمنداني که خود «بريگز» سيستم حراستي شان را طراحي کرده، سرقت کند.
"ری" تبهکاری خرده پا قصد دارد به همراه شرکای تبهکار خود یک پیتزافروشی افتتاح کرده و از طریق آن به بانک محل دستبرد بزنند.اما از آنجایی که همسر او پیتزا پز خوبی نبوده اما شیرینیهای عالی می پزد آنها اقدام بفروش آنها می کنند.اما وقتی آنها در حفر تونل به موفقیت دست پیدا نمی کنند،شغل شیرینی فروشی آنها پر درآمد می شود و...
یک نگهبان بازنشسته به نام «والت کونتس» (دنیرو) سکته می کند. پزشکان به او تجویز می کنند پس از خروج از بیمارستان به حرکات و تمرین های بدنی بپردازد و هم چنین برای بازیافتن قدرت تکلم، درس آواز بگیرد. از سر اتفاق یک معلم آواز در همسایگی اش زندگی می کند، اما او کشف می کند این معلم آواز، «راستی» (هافمن) یک مرد زن نماست...
با زیرنویس چسبیده
«لی سایمن» خبرنگاری ناموفق است که آرزوی رمان نویسی را نیز در سر می پروراند. او سعی می کند به افراد مشهور و ستاره ها نزدیک شود، از این رو بعد از جدایی از همسرش فرصتی می یابد تا بسیاری از این افراد را بعضا به واسطه شغلش ملاقات کند...
«هري بلک» (آلن)، رمان نويسي است که با صداقت مي گويد در زندگي درست عمل نمي کند اما در هنرش موفق است. تا به حال «هري» به شش روان کاو مراجعه و سه بار هم ازدواج کرده و از آشفتگي روحي اش به عنوان مايه ي اوليه ي کارهايش استفاده مي کند...
«ديويد شاين» (کيوساک) مي خواهد نمايش نامه اي را روي صحنه ببرد، ولي سرمايه ي لازم را ندارد و مجبور است به سردسته ي يک باند تبهکار متوسل شود که مي خواهد محبوبه ي سبک مغزش، «آليونيل» (تيلي) را روي صحنه ببيند. «چيچ» (پالمينتري)، محافظ «آليو» هم بايد در تمام مدت تمرين هم راه «ديويد» باشد و «ديويد» آرام آرام پيشنهادهاي سازنده اي درباره ي نمايش نامه از «چيچ» دريافت مي کند...
"لاری" و "کارول" زوجی عادی هستند که پسرشان را به کالح فرستاده اند.آنها با زوج سالخورده ای آشنا شده اما طی آن هفته زن ناگهان از دنیا می رود."کارول" به "پائول" که به نظر خوشحال می آید مشکوک می شود.او شروع به تحقیق می کند و...
وقتی "جک" و "سالی" اعلام می کنند قصد دارند از هم جدا شوند،این خبر بهترین دوستان آنها "گیب" و "جودی" را غافلگیر می کند.این اتفاق باعث می شود ازدواج آنها به مرور از هم گسیخته شده و هر کدام به شخص دیگری علاقه مند می شوند...