"فردی" و دوستانش شغلی ندارند. آنها تلاش می کنند وقت خود را با چرخیدن بوسیله موتور سیکلت های خود و خالی کردن خشم خود بر سر مهاجران عرب سپری کنند."فردی" عاشق "ماری"، صندوقدار سوپرمارکت محل است. وقتی یک جوان عرب به نام "قادر" به "ماری" پیشنهاد ازدواج می دهد، او و دوستانش تصمیم می گیرند به او درسی بزرگ بدهند...