در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده ...
داستان فیلم، نگاهی شاعرانه دارد. بازیگران اصلی آن از هشت زن آفریقایی-آمریکایی تشکیل شده اند، هفت نفر از آن ها در نقش کسانی بازی می کنند که با یک رنگ شناخته می شوند ( مثل بانوی قرمز، بانوی آبی، بانوی زرد و ...)، هر کدام از آن ها هم با توجه به اسمی که دارند، شخصیت و مشکلات متفاوتی همانند عشق، دل کندن، تجاوز، خیانت و سقط جنین را نیز دارا می باشند.
ماجرای مامور جوان و تازه کار CIA هست که اتفاقی بهش گفته میشه تمرینهاش تموم شده و حالا باید به ماموریت بره ، اما انگار چیزی بلد نیست و ...
پنج دانشجوی کالچ که برای سپری کردن آخرهفته به جزیره ای دورافتاده سفر کرده اند؛با از راه رسیده اند مهمانان ناخوانده مجبور می شوند برای نجات زندگی خود تلاش کنند...
داستان این سریال علمی تخیلی درام به این شکل شروع می شود که ما شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم .این افراد که تعدادشان ۴۴۰۰ نفر است در یک روز به خصوص دو باره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین از انها دختر بچه ای که ۸۰ سال پیش ناپدید شده بود تا سیاهپوستی که در دهه ۵۰ غیب شده بود وجود دارند .این افراد که هیچ خاطره ای از انچه بر انها گذشته ندارند توسط ما مو رین به قرنتینه برده میشوند و بعد از مدتی ازاد میشوند .. و حالا از این به بعد شاهد مواجه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با ان ندارند …. زنی که ۱۲ سال پیش که دختری چند ماهه داشت غیب شده و اکنون دختر خود را ۱۲ ساله میبیند که دیگر او را نمی شناسد و خود را دختر زنی میداند که شوهرش بعد از ناپدید شدن او با ان ازدواج کرده . مرد سیاهپوستی که به خانه خود باز میگردد و به جای خانه خود پلی عظیم الجثه را میابد و خلاصه هر از این افراد انگار چیزی را از دست داده اند ولی …. انها انگار در طول غیبت خود انگار چیزهایی نیز به دست اورده اند . مثلا دختر کوچولی ما می تواند اینده را پیش بینی کند یا پسر جوانی می تواند انسانها را احیا کند یا بمیراند...
لوک مک نامارا» (جکسن) که در خانواده اي از طبقه ي کارگر در ايالت کانتي کات بزرگ شده، به کالج آيوي ليگ راه مي يابد. پس از آن تلاش مي کند در مدرسه ي حقوق هاروارد به ادامه ي تحصيل بپردازد، اما راه يافتن به هاروارد دشوار و مستلزم ابراز شايستگي هايي است. انجمن مخفي «جمجمه ها» از «لوک» دعوت مي کند تا عضو آن شود، و «لوک» که مي پندارد عضويت در انجمن باعث سهولت راه يابي اش به هاروارد خواهد شد، مشتاقانه دعوت را مي پذيرد...
داستان افسر پلیسی بنام جف کول است که بتازگی از دانشکده پلیس فارق التحصیل شده و دوست دارد یک مامور پلیس مخفی باشد که همینطور هم میشود و برای ماموریتی سری انتخاب میشود .
این سریال داستان یک خانواده ایتالیایی ساکن نیو جرسی است که به فعالیت های مافیایی خلاف مشغول هستند. تونی سوپرانو به عنوان رییس این گروه (خانواده) انتخاب می شود . شخصیت او در خانه پدری عاطفی و مهربان و در بیرون از خانه یک جنایتکار و بیماری روانی است...
فیلم بر اساس کتابی نوشته "تونی موریسون" ساخته شده و داستان برده ای را روایت می کند که روح دختر مرحوم خود را می بیند...
با زیرنویس چسبیده
«جيک» (واشينگتن) شش سال است که به جرم کشتن تصادفي همسرش در يک دعواي خانوادگي زنداني است. رئيس خشن زندان، «وايات» (بيتي) به او مي گويد کاري خواهد کرد که مدت حبس «جيک» کوتاه شود، به اين شرط که از پسرش «جيزس» (آلن) که بهترين بازيکن بسکت بال مدرسه و ناحيه است، بخواهد تا به دانشگاه محل تحصيل فرماندار بپيوندد...