جیم در نیویورک همراه با خانوداه خود زندگی خوب و عادی دارد ناگهان اقصاد کشور نابود میشود جیم همه زندگی اش را از دست میدهد...
کاراگاه مخفی، گریس، با نفوذ به یکی از بزرگترین گروه خلافکاران شهر بدنبال کسب اطلاعات درباره رئیس این گروه به نام جیمی بود که در این میان پسرش بدست افراد ناشناسی ترور میشود. گریس که خود را مقصر این اتفاق میداند حاضر است دست به هر کاری بزند تا قاتل فرزند خود را پیدا کند. اما از طرفی وضعیت روحی و روانی او در حد مطلوبی نیست و پلیس وی را بطور موقت از فعالیت کنار میگذارد اما گریس دست بردار نیست و سرخود بار دیگر وارد گروه خلافکاران میشود ولی اینبار مشکلات جدیتری در انتظار اوست...
داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...
داستان در مورد دختری است به نام "ابی جنسن" که در صبح روز تولد 16 سالگی اش، یک پری به او 16 شمع میدهد تا 16 آرزوی او را برآورده سازد و بر خلاف داستان سیندرلا، نتیجه ی این آرزوها تا آخر باقی میماند اما "ابی" یک آرزوی اشتباه میکند و...
"کریستوفر چنس" متخصص امور امنیتی، محافظ و کارآگاهی خصوصی می باشد، که با قرار دادن خود به عنوان سپر انسانی از مشتریان خود در مقابل ترور محافظت می کند. او به طور محسوس یا غیر محسوس مشتریان خود را که قرار است هدف ترور قرار بگیرند دنبال کرده و یا خود را در موقعیت آنها قرار می دهد و در لحظه ترور با زیرکی وارد عمل می شود و فرد یا افراد اجیر شده را از میان برمی دارد. او با دفتری خصوصی که توسط همکارش "وینستن" اداره می شود همکاری می کند و فردی مرموز و زیرک به نام "گوررو" با هنرنمایی "جکی ارل هیلی" نیز برای یافتن افرادی که در پشت پرده این ترور ها قرار دارند به او کمک می نماید. "کریستوفر چنس" با بازی “مارک ولی” مهارت “جک بائر”(۲۴) ، شوخ طبعی “جفری داناوان” (Burn Notice ) و خوش تیپی "جیمز باند " را یکجا دارد.
"زوئی" دختر خانواده "گری استون" از ساکنان سیاره "کاپریکا" تنها شخصی از افراد خانواده است که به خدای یکتا اعتقاد دارد. او تصمیم دارد که به همراه همکلاسی هایش "لیسی" و "بن" به سرزمین "جمنون" فرار کند و فکر میکند که زندگی جدیدی در آنجا در انتظار اوست. او دختر بسیار باهوشی است و توانسته شبیه یا آواتار خود را بسازد. او آواتار خود را در کلوپ مجازی رها میکند و همراه دوستانش سوار قطار هوایی که به سمت "جمنون" میرود میشود. البته "لیسی" به همراه آنها نمیرود. "بن" طی یک ماجرای تروریستی قطار را منفجر میکند و "زویی" و جمعی از مردم در این حادثه تروریستی کشته میشوند. "لیسی" تنها کسی است که در مورد آواتار "زوئی" میداند. او از عینک دنیای مجازی استفاده میکند و به دیدار آواتار "زویی" میرود. آقای "گری استون" ، پدر "زویی" که یک مهندس روباتیک است به این ماجرا پی میبرد و "لیسی" را وادار میکند که او را پیش آواتار "زوئی" ببرد.
داستان سریال در مورد یک مامور زن FBI است که مجبور شده با یک دانشمند و پسرش همکاری کند، تا در مورد جنایت های پیچیده ای که ظاهرا مسائل ماورای طبیعی در پشت آنهاست تحقیق کنند...
چند دوست صميمي به نام هاي لنا ( بلدل ) ، كارمن ( فررا ) ،بريجيت ( لايولي ) و تيبي ( تامبلين ) كه همه آنها تجربه هاي متفاوتي را در سال اول دانشگاه پشت سر گذاشتند ، دوباره در يك شهر ساحلي يونان دور هم جمع مي شوند تا لنگه شلوارهاي جادويي شان را پيدا كنند...
با زیرنویس چسبیده
یک زن جوان که به تازگی همسرش را از دست داده، دوست پریشان حال همسرش را برای زندگی با خود و دو فرزندش دعوت می کند. این دوست، که به دلیل از دست دادن همسر خود دچار افسردگی شده است، در ابتدا با این پیشنهاد مخالفت می کند، اما سرانجام قبول می کند. با گذشت زمان، او با کمک خانواده، زندگی خود را تغییر می دهد و به یک مرد قوی و مستقل تبدیل می شود. او به خانواده کمک می کند تا با از دست دادن همسرشان کنار بیایند و با آن روبرو شوند.
یک وکیل که از ازدواج خود ناراضی است دوباره به همکلاسی های سابق خود ملحق میشود. آنها هرکدام با روش های مخرب خود مشکلاتشان را حل میکنند...