این سریال جنایی در فضای بازار مواد مخدر در دماغه "کاد" ایالت ماساچوست جریان دارد. وقتی یک جسد توسط "جکی کوئینونز" مامور اداره شیلات نیروی دریایی در ساحل پیدا میشود، او تلاش میکند حتی با اینکه پلیسها به او اجازه حضور سر صحنه جرم را نمیدهند، این پرونده را حل کند. از طرف دیگر کارآگاه "ری آبروزو"، نظامی اهل ماساچوست به اداره مبارزه با مواد مخدر دماغهی "کاد" منتقل شده و چون این جسد متعلق به خبرچین او بوده، به "کوئینونز" مشکوک میشود. "آبروزو" مصمم است این پرونده را حل کرده و انتقام مرگ خبرچینش را بگیرد
داستان این سریال درباره یک دکتر جوان و آرمان گرا می باشد که روز اول کارش تحت نظر یک رزیدنت سخت گیر و با سابقه قرار میگیرد و...
«آقای مرسدس» داستان قاتل دیوانهای به نام بردی هارتسفیلد را روایت میکند که با فرستادن نامه و ایمیل، در حال آزار و اذیت یک مامور پلیس بازنشسته به نام بیل هاجز است. این پلیس سابق، در ادامه تصمیم به مبارزه میگیرد و دست به هر کاری (حتی خلافکارانه) میزند تا قبل از اینکه او مرتکب قتل دیگری شود، جلویش را بگیرد...
داستان سریال درباره جایگاه پست و مقام در کشور است. داستان شهوت و قدرت طلبی مردی را نشان می دهد که می خواهد تمام امور مربوط به کشور را در دست بگیرد. کسی که در سریال از او به عنوان مرد بد ذات و شیطان صفت و قدرت طلب یاد می شود. این مرد میخواهد واشنگتن را از آن خود کند. کوین اسپیسی در نقش این فرد به ایفای نقش خواهد پرداخت…
داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)
سریال فالووینگ در مورد یه مامور اف بی آی(با بازی کوین بیکن) که مدتها پیش یک قاتل زنجیره ای(با بازی جیمز پیورفی) مخوف رو دستگیر می کنه اما به نحوی این قاتل موفق میشه از درون زندان به کارهای خودش ادامه بده و شبکه طرفدارهاش رو که به شدت مطیع و فرمانبردار او هستند، هدایت کنه…
دختری که وارث یک ثروت عظیم است، در سن 32 سالگی کشته میشود. دوست صمیمی دوران کودکیاش که دختر خدمتکار همان خانه بوده و حالا یک کارآگاه جنایی شده، خود را تحت پوشش وارد زندگی خانوادهاش میکند، تا به راز مرگ او پی ببرد
داستان سریال درباره زنی است به نام "آلیشیا فلاریک" که همسر سیاستمداریست که به دلیل ارتباط نامشروع و سوء استفاده از مقام دولتی به زندان می افتد."آلیشیا" که سالهاست بعد از ازدواج فعالیت حقوقی نداشته به دلیل مشکلات مالی بعد از حدود ده سال دوباره شغل وکالت را در یک شرکت حقوقی پی میگیرد. او که سالهاست که از وکالت فاصله گرفته و به بزرگ کردن فرزندان وزندگی به عنوان یک زن خانه دار خو گرفته، در محیط کار با استقبال گرمیمواجه نمی شود، از طرفی باید صحبتهای در گوشی همکاران را در مورد شوهر خودکه یکی از سیستمداران بزرگ شهر بود ولی امروز مایه خجالت "آلیشیا" وفرزندانش شده را تحمل کند. تصویری که از "آلیشیا" با بازی فوق العاده"جولیانا مارگیولس" داده می شود ، نه شبیه همسری به مانند "هیلاریکلینتون" است که در دوران اتهامات شدید و شکننده به شوهرش همچون صخره ایدر مقابل همه اتهامات به نفع شوهرش مقاومت کرد و نه همسری که شوهر خود راکاملا به فراموشی بسپارد و زندگی تازه ای را شروع کند...