در سال 1915، مردی پس از، از دست دادن خانواده خود در یک کشتار جمعی ارمنیان در امپراطوری عثمانی جان سالم به در می برد. در یک شب او پی به احتمال زنده بودن دختر های دوقلوی خود پی می برد و به تلاش برای پیدا کردن آنها می پردازد...
میرتکان در استانبول زندگی سادهای دارد: به عنوان یک پسر اداری در شرکت ساختمانی پدرش کار میکند، با دوستان مردش در مراکز خرید و دیسکو میگذرد، شبها با ماشین چهارچرخ پدرش گشت و گذار میکند. چیزی برای او وجود ندارد که معنایی برای این پوچی پیدا کند...