"ایزابت" همسر بددهن و الکلی خود "رولف" را ترک کرده،چمدانش را بسته،و به همراه فرزندان خود به خانه برادرش "گوران" می رود.او در شهرکی زندگی می کند که سن مردم آن بین 25 تا 35 سال است.اتفاقاتی که در این شهر به وقوع می پیوندد نه تنها بر روی اعضای خانواده بلکه بر روی دیگران نیز تاثیر می گذارد...