مارکو، مهندس و آنا، معمار، پس از سال ها زندگی مشترک مسالمت آمیز و تولد پسرشان توماسو در بحران هستند. آنا جاه طلبی های خود را برای مراقبت از پسرش کنار می گذارد و به مارکو پیشنهاد می کند که به ایبیزا بروند...
با زیرنویس چسبیده
مگی پایبند به اصول است که در یکی از دانشگاه های نیویورک تدریس می کند. او که در تلاش است دوباره با دختر نوجوان آشفته اش ارتباط برقرار کند، تصمیم میگیرد عازم سفری به سمت روستای توسکان شود، جایی که در دوران جوانی خودش زیاد رفت و آمد می کرده است. مگی به محض ورودش به آنجا، با عشق قدیمی اش لوکا آشنا می شود، مردی خوشتیپ که همچنان با مادر 80 ساله اش زندگی می کند...