یک حسابدار جوان و جاه طلب نقشه می کشد تا با دختر کارخانه داری ثروتمند ازدواج کند، در حالی که عاشق زنی متاهل است...
نورمن برای شست و شوی پنجرههای بیشمار کاخ یک لرد به کار گمارده میشود. پس از آنکه آدمربایان وارث خاندان لرد را که پسربچهای بازیگوش است، گروگان میگیرند، نورمن با فداکاری، او را از چنگ تبهکاران میرهاند. اما در این میان حافظهی پسرک آسیب میبیند و دیگر منجی خود را به یاد نمیآورد. همین موضوع برای نورمن دردسرساز میشود…