در شهری کوچک، "فردریک اگرمن" وکیلی است که به همراه همسر خود "آن" و پسرش "هنریک" زندگی می کند. او با معشوق گذشته خود برخورد می کند و...
شب سال نو است. "دیوید" مردی الکلی به همراه دو دوست خود در گورستان نشسته و درباره دوستش "جرج" صحبت می کنند. "جرج" با او درباره افسانه ای صحبت کرده که آخرین فردی که در یک سال بمیرد باید تا انتهای آن سال "کالسکه ارواح" را رانده و روح کسانی را که می میرند جمع آوری کند. "دیوید" آخر شب بر اثر حمله قلبی از دنیا می رود و...