دانلود فیلمهای اریک واینستین(Eric Weinstein)

این فیلم زندگی پدر استوارت لانگ را دنبال می‌کند، یک کشیش بوکسوری که در طول سفرش از خودویرانگری به رستگاری، الهام‌بخش افراد بی‌شماری بود...

داستان پدر اورگونیایی که به پسر نوجوان خود ، جادین ، ادای احترام می کند ، و قدم زدنشان را در سراسر آمریکا آغاز می کند تا در مورد هزینه های واقعی و وحشتناک قلدری با شهروندان صحبت کند...

یک فرد سابقه دار به نام اسپنسر برای کشف یک توطئه قتل به باند جنایی بوستون باز می گردد...

در شهری مملو از بی عدالتی، پلیس سابق «بیلی تاگارت» ( مارک والبرگ ) به دنبال تسویه حساب و انتقام از قدرتمند ترین فرد شهر، شهردار «نیکلاس هاستتلر» ( راسل کرو ) است، کسی که او را دور زده و برایش پاپوش دوخته است...

این فیلم زندگی مردی به نام “جان” را روایت می کند که زندگی خوب و آرامی با نامزد خود دارد ولی یک روز عروسک دوران خردسالی اش که نامش را “تد” گذاشته بود، زنده شده و مزاحم زندگی اش می شود و …

مردی که سابقا قاچاقچی مواد مخدر بوده و مدتی است که زندگی جدیدی را شروع کرده، برای محافظت از برادر زنش که به یک دلال بزرگ مواد مخدر بدهکار است، به پاناما میرود تا با میلیون ها دلار پول جعلی باز گردد...

میکی (مارک والبرگ) کارگر ساده ای در ماساچوست است و علاقه زیادی به بوکس دارد. او با کمک برادرش دیکی (کریستین بل) در یک مسابقه شرکت میکند اما شکست می خورد اما ناامید نشده و به تلاش خود ادامه می دهد تا اینکه… (این فیلم نگاهی به سال های اولیه بوکسوری بنام میکی وارد دارد که برای قهرمانی در این رشته تلاش میکند)

چهار برادر ناتنی برای گرفتن انتقام مرگ مادرخوانده شان، که به نظر در یک سرقت مسلحانه از فروشگاه بصورت تصادفی کشته شده است، دور هم جمع می شوند. با این حال آن‌ها بعد از انجام تحقیقاتی به این نتیجه می رسند که ماجرا به این سادگی هم نیست...

«کريس کول» (والبرگ)، تعميرکار ماشين هاي فتوکپي و خواننده ي جايگزين يک گروه موسيقي، آرزو دارد روزي ستاره ي راک شود. يک روز، «کريس» پيامي تلفني دريافت مي کند که زندگي اش را تغيير مي دهد - او حالا به خواننده ي اصلي گروه «استيل دراگون»، تبديل شده است...

 «کريگ شوارتس» (کيوساک)، عروسک گردان خياباني، با اصرار همسرش، «لوته» (دياز)، در شرکت لستر به مديريت «دکتر لستر» (بين) کاري مي گيرد؛ شرکتي که در طبقه ي هفت و نيم يک برج اداري قرار دارد. روزي «کريگ» يک در پنهاني را کشف مي کند که او را از راهرويي به مغز بازيگري به نام «جان مالکوويچ» مي برد و او مي تواند براي پانزده دقيقه زندگي او را تجربه مي کند.