یک دهکده کوچک در شمال فرانسه، پس از فرود آمدن یک شهاب سنگ توسط زامبی ها گرفتار می شود، 3 بی خانمان باید برای زندگی در آنجا بجنگند، و ...
در سال 1967 كارگردان مشهور ژان لوک گدار فيلم چینی را توليد كرد. پوستر فیلم چيزي جز عكس زن موردعلاقه اش آن ویازمسکی که 17 سال از او جوانتر بود؛ نبود. اونها اندکی قبل سر فیلمبرداری فیلم ناگهان بالتازار اثر روبرت برسون در 1966 با هم آشنا شدند؛ با هم شاد بودند و عاشق یکدیگر بودند و پس از مدتی ازدواج کردند. در اکران فیلم چینی با شکست مواجه شد و بازخوردهای منفی ای به خود دید و همین باعث ایجاد سوالات عمیقی برای ژان لوک گدار شد. این اتفاقات همراه با جریان می 1968 فرانسه شد. فیلمساز با عبور از این بحران شدیدا تغییر نمود و از یک ستاره فیلمسازی تبدیل به یک هنرمند مائوئیست شد.
مردی که به قصد جمع آوری دارایی های مادر فوت شده اش به لس آنجلس باز گشته است، تصمیم می گیرد به دنبال زن مرموزی برود که مادرش در وصیتنامه از او نام برده...
با زیرنویس چسبیده
«ژان لوک گدار» (گدار)، فیلم ساز یاغی سابق، خود را در یک درمانگاه پاریسی بستری کرده و با آن که بیماری ای هم ندارد، حاضر نیست آن جا را ترک کند. «کارمن» (دتمرس)، خواهر زاده اش، به سراغش می آید و درخواست می کند آپارتمان خالی اش را در اختیار او و تعدادی از دوستانش – که ظاهرا خیال دارند برای یک آدم پولدار فیلمی آزمایشی بگیرند – بگذارد.
یک کنتس دردسرساز ایتالیایی توسط رابطه ای مخفیانه با ستوانی استرالیایی به همه مردم خود خیانت می کند و...
«اورفئوس» شاعری است که با مرگ (پرنسس) آشنا شده و عاشق او می شود. همسر شاعر، توسط افراد پرنسس کشته می شود و اورفئوس به دنبال همسرش به جهان زیرین می رود...