هیچ کارگردانی در سینما, شاید به اندازه ژان کوکتو قائم به ذات نباشد. از همین رو اکثر غریب به اتفاق فیلم های او پر از ارجاع به خود است. ارجاع به خود جایگزین ارجاع به سنت ها شده است. اورفه کامل ترین فیم کوکتو ست چرا که تمام عناصر کوکتویی در آن به تعادل درآمده اند. \nتماشاگر بدون پیش فرض با اورفه روبرو میشو و ده ها پیش فرض در ذهن می سازد که فیلم اغلب آن ها را نفی می کند. بقول م.اسلامی آنچه ساختار کلی این فیلم را تشکیل می دهد ((همجواری)) است. همجواریِ عناصر نامتناجس.\nوقتی فیلم در فضای یک کافه ی روشنفکری جواننه همراه با موسیقی جاز آغاز می شود و اورفه با دوست روزنامه نگارش از هنر, شعر و روشنفکری صحبت میکند و بعد جدالی در میگیرد و پای پلیس به میان می آید, هیچکس نمی توند حدس بزند که در صحنه ی بعد با یک مایه ی متافیزیکیِ رازآلود روبه رو می شود. ولی فیلم این دو سطح نامتناجس را در کنار هم قرار می دهد. همچنین میان مضمون جدی فیلم, یعنی آن چه از اسطوره می آید, و لحن شوخ طبعانه و حتی هجوگونه یِ فیلم در برخی صحنه هاتضادی آشکار دیده می شود که همجواری بالا را تشدید می کند.\nآن چه از اورفه یک فیلم پیشتاز و استثنائی می سازد همین وجه است. واقعیت این است که کوکتو سال ها جلوتر از زمانش بود. او خیلی زود آموخته بود شگردی را بکار گیرد که در میانه یِ دهه یِ آخر قرن کارگردان های دیگری آن را بکار گرفتند. اکنون کار ما آسان است چرا که می توانیم کلید درک اورفه را در مرد مرده از جیم جارموش و آماتور هال هارتلی بیابیم. کاری که جارموش با ژانر وسترن و هارتلی با ژانر گنگستری می کند خیلی شبیه کاری ست که حدود بیش و کم نیم قرن پیش او با اسطوره کرده است.\nاورفه جلوه ی باشکوه آشنایی زدایی از اسطوره است. کوکتو اسطوره را با مظاهر دنیای جدید می آمیزد و آن را احیا و در عین حال هجو می کند! و رازآلودگی رازی ست که کوکتو آن را خوب می شناخت. شاید مهم ترین دست آورد اورفه (مرگ)ی است که بر همه چیز سایه می افکند و در صحنه یِ آخر به سوی مجازاتی نامعلوم می رود...
مرگ عاشق اورفه میشه، نه اورفه عاشق مرگ!
فکر کنم تلفظ اسمش کوستو باشه
در ضمن این فیلم اثر ژان کوکتو هستش
فیلم ارزشمند و قابل احترامی بود . یعنی فیلم بود یه فیلم درست و حسابی
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه