زندگی پیت دیویدسون را دنبال می کند و داستان سرایی پایه را با برخی عناصر پوچ از جهان بینی که دیویدسون به آن معروف است، ترکیب می کند...
با زیرنویس چسبیده
بعد از یک دوره ناموفق در خارج از وطن خود، آپریل به شهرش باز میگردد و اتفاقی مسئولیت آموزش دادن یک گروه از رقاص های جوان را برای یک مسابقه بزرگ برعهده میگیرد ...
داستان این سریال درباره اتفاقات روزانه زندگی چهار دوست خون آشام است که نزدیک به 100 سال است در کنار یکدیگر در استاتن آیلند نیویورک زندگی می کنند...
داستان سریال پیرامون یک کمدین در شهر نیویورک است که پس از خیانت همسرش و ترک کردن او، مجبور میشود زندگی جدیدی را آغاز کند....
داستان سریال با ورود دانشجوی تازه واردی به نام Grace به دانشگاه Wallace و تلاش او برای ورود به انجمن خواهری عجیب و محبوب دانشگاه که Kappa Sorority نام دارد، و توسط دختر سرسخت و بدطینتی به نام Chanel Oberlin هدایت می شود آغاز می شود. اما شرایط در سال جدید متفاوت می باشد چراکه ریاست دانشگاه Dean Cathy که به شدت از انجمن خواهری و Oberlin نفرت دارد اعلام کرده که شرایط برای عضویت همه دانشجویان در گروه باید برابر باشد و در نتیجه نیاز به آزمون هایی برای ورود به انجمن می باشد. اما در نخستین آزمون ورودی به انجمن اتفاق ناگواری رخ می دهد، شخصی با به تن کردن لباس طلسم گم شده مدرسه، The Red Devil با ماشین چمن زنی به یکی از دختران حمله کرده و او را به طرز فجیعی به قتل می رساند و این قتل آغازی می شود بر یک سری قتل های مرموز و عجیب که ظاهرا ریشه در اتفاقاتی دارد که بیست سال پیش در دانشگاه رخ داده است.
“گلدبرگز” مطمئنا یک خانواده دوست داشتنی است ! مادری مغرور ، پدری خشن ، خواهری افتضاح ، برادری با حس های پوچ (سندروم فرزند وسط) و کوچیک ترین عضو یعنی “آدام” که به فیلم برداری علاقه دارد ، همچنین پدربزرگ خانواده ، مرد پرتنش گروه . حال تصور کنید گرد هم آمدن این خانواده هفت بیجار را در این سریال …. !
به دلیل اینکه سریال “The Closer” به درازا کشیده بود تصمیم به ساخت این سریال گرفتند و با پایان این سریال از این به بعد شاهد پخش این سریال به جای “The Closer” هستیم که در همان سبک و موضوع می باشد و ادامه ی سریال “The Closer” می باشد. “Raydor” از اداره پلیس لس آنجلس است.
سریال "دختران" داستان 4 دختر با خصوصیات اخلاقی مختلف را در جامعه حال حاضر آمریکا روایت می کند. خانواده "هانا" تصمیم گرفته اند که دیگر از او پشتیبانی مالی نکنند و او به همین دلیل مجبور است از خانه پدری خود خارج شود و روی پای خود بایستد.