رومانی، پاییز سال 1972. آنا، یک نوجوان 17 ساله، متوجه می شود که دوستش چند روز دیگر برای همیشه از کشور فرار خواهد کرد. این دو عاشق تصمیم می گیرند آخرین روزهای زندگی خود را با هم بگذرانند...
کتابی که خیلی وقت پیش گم شده بود دوباره پیدا شده و موجب ارتباط دو نفر می شود: پیرمردی که در جستجوی پسرش می باشد و دختر جوانی که به دنبال یک همدم برای مادر تنهایش میگردد...
"رلو" مردی صاحب همسر و دو بچه و همینطور یک زندگی دوگانه است. از دید خانوادهاش او یک راننده تاکسی عالیست، و کسی به او بدگمان نشده که عضو یک دسته گانگستر محلیست. هیچکدام از این دو زندگی جداگانهاش، از وجود دیگری خبر ندارند. اما او مدت زیادی نمیتواند اوضاع را تحت کنترل خود نگه دارد. بعد از کششتن اتفاقی شخصی، میخواهد از آن زندگی مخفی اش بیرون بیاید اما راه برگشتی نمیبیند و...
سی سال پیش، اندری سیمینویچ فیلیپوف، رهبر مشهور ارکستر بولشوی به دلیل استخدام یک نوازندهی یهودی از کار اخراج میشود. اکنون به طور اتفاقی متوجه میشود که تئاتر پاریس از ارکستر بولشوی دعوت کرده تا در آنجا برنامه اجرا کنن، با شنیدن این خبر تصمیم میگیرد که نوازندگان قدیمی خودش را دور هم جمع کند و در تئاتر پاریس به جای ارکستر بولشوی، برنامه اجرا کند..
یک گرگینه ی نوجوان بنام «ویویان» ( اگنس براکنر ) میان حفظ راز خانوادگی اش و عشقی که به یک مرد دارد، باید یکی را انتخاب کند...
با زیرنویس چسبیده
جنگ جهانی دوم. افسر نازی، «کورت گرشتاین» (توکور) که کاتولیک مؤمنی است راهی رم می شود تا «پاپ» (یورس) را از جریان کشتار یهودیان آگاه سازد…
با زیرنویس چسبیده
به اعضای کوچک یک شهر یهودی اخطار داده می شود که نازیها در راه هستند و بهتر است با استفاده از قطار مرزهای روسیه را گذشته و به فلسطین وارد شوند. برخی از آنان لباسهای نازیها را بر تن کرده و ….…