پس از سپری کرده سه سال در میدان نبرد،"ژنرال مارکوس وینیسیوس" به روم بازگشته و با "لیژیا" برخورد و عاشقش می شود.او یک مسیحی است و نمی خواهد ارتباطی با یک جنگجو داشته باشد.با اینکه او در روم بزرگ شده اما دخترخوانده یک ژنرال بازنشسته بود و در حقیقت گروگان روم محسوب می شود."مارکوس" نزد امپراتور می رود تا او را در ازای خدماتی که انجام داده بدست آورد...
ایتالیا، دوره رنسانس. "چزاره بورجا" (ولز) قصد چیزه شدن بر ایتالیا را دارد و دسیسههایش را با "آندره آکورسینی" (پاور) مشاور مورد اعتمادش در میان میگذارد. او قصد تصرف قلعهای با استحکامات دفاعی بسیا قوی را دارد...