داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...
با زیرنویس چسبیده
آزمایشگاه نیروهای فراطبیعی قصد استفاده از قدرت هالک و ولورین را دارد اما آنان به کمک هم از این کار جلوگیری می کنند اما در نهایت...
با زیرنویس چسبیده
یک پروفسور با استعداد که مورد تجاوز قرار می گیرد، مجبور می شود تا با بیماری افسردگی خود کنار بیاید و...
یک نویسنده کتابهای علمی تخیلی که به تازگی همسر خود را از دست داده تصمیم می گیرد سرپرستی پسری 6 ساله که ادعا می کند از مریخ آمده است را به عهده بگیرد...
مارشال ایالات متحده، جک کارتر، در حال انتقال یک متهم ١۴ ساله به لس آنجلس است. در میانه راه به نظر می رسد آنها گم شده اند، در حالیکه تلاش میکنند راه را پیدا کنند، تصادف میکنند. این تصادف باعث می شود آنها در شهر عجیبی به نام Eureka بیدار شوند. ساکنان یوریکا، همه از نوابغ هستند، کسی در این شهر پیدا نمی کنید که ضریب هوشی زیر ۱۵۰ داشته باشد. همه اعضای شهر از مکانیک گرفته تا کافه چی و نقاش بسیار باهوش و خلاق هستند. شهر زیر نشر مجتمعی به نام Global Dynamics اداه می شود که زیر نظر وزارت دفاع فعالیت می کند. در این مجتمع تقریبا همه چیز ساخته و پیدا می شود. از تکنولوژی های زمینی و ماورا زمینی تا انواع بمب های اتم… این مجموعه در ژانر کمدی و علمی تخیلی است. سریال از دید کارتر روایت می شود و تصویرگر برخورد های با به عنوان یک فرد با ضریب هوشی ۱۱۱ با مجموعه ای از نوابغ دیوانه با ضریب هوشی بالای ۱۵۰ است.
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...
rock کارمند ساده مرکز بزرگ تجاری در ژاپن است . تفریحات او به سیگار کشیدن و صد البته تیپا خوردن از روسایش خلاصه می شود. بر حسب اتفاق ، او توسط یک گروه دزد دریایی به گروگان گرفته می شود و این آغاز زندگی جدید اوست. پس از آزادی وی ترجیح میدهد که به زندگی با این افراد ادامه دهد . این گروه به اسم Black Lagoon معروف بوده و از افراد زیر تشکیل شده است :- Revy ملقب به تیر اندازبا هر دو دست دختری با اصلیت چینی _ ژاپنی ، قصی القلب و البته ماهر در تیراندازی- Dutch آمریکایی سیاه پوست دورگه که رهبر گروه بوده و هماهنگی بین افراد و گرفتن ماموریتها بر عهده اوست. Benny : دانشجوی فلوریدایی که استاد در زمینه مخابرات و کامپیوتر بوده و وظیفه ارتباطات گروه رو بر عهده دارد. بعد از پیوستن راک به این گروه ، انیمه به روابط بین افراد گروه و ماموریتهای آنها می پردازد.
یک تیم بین المللی از دانشمندان و پرسنل نظامی ، یک شبکه دروازه ستارگان در کهکشان "پگاسوس" را کشف کرده رو در رو با دشمن جدید، قدرتمند در حال مبارزه می باشند.
داستان این سریال علمی تخیلی درام به این شکل شروع می شود که ما شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم .این افراد که تعدادشان ۴۴۰۰ نفر است در یک روز به خصوص دو باره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین از انها دختر بچه ای که ۸۰ سال پیش ناپدید شده بود تا سیاهپوستی که در دهه ۵۰ غیب شده بود وجود دارند .این افراد که هیچ خاطره ای از انچه بر انها گذشته ندارند توسط ما مو رین به قرنتینه برده میشوند و بعد از مدتی ازاد میشوند .. و حالا از این به بعد شاهد مواجه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با ان ندارند …. زنی که ۱۲ سال پیش که دختری چند ماهه داشت غیب شده و اکنون دختر خود را ۱۲ ساله میبیند که دیگر او را نمی شناسد و خود را دختر زنی میداند که شوهرش بعد از ناپدید شدن او با ان ازدواج کرده . مرد سیاهپوستی که به خانه خود باز میگردد و به جای خانه خود پلی عظیم الجثه را میابد و خلاصه هر از این افراد انگار چیزی را از دست داده اند ولی …. انها انگار در طول غیبت خود انگار چیزهایی نیز به دست اورده اند . مثلا دختر کوچولی ما می تواند اینده را پیش بینی کند یا پسر جوانی می تواند انسانها را احیا کند یا بمیراند...
پسری به نام اینویاشا که نیم انسان است و نیم شیطان، دنبال سنگ مقدسی است و در جریان پیدا کردن این سنگ عاشق دختری به نام کیکیو می شود و می فهمد که سنگ مقدس دست کیکیو می باشد و به او می گوید که من با قدرت این سنگ مقدس به انسان تبدیل میشوم و با هم زندگی می کنیم ولی بعد از مدتی کیکیو می فهمد که او می خواسته با قدرت سنگ مقدس به یک شیطان واقعی تبدیل شود و موقع دزدیدن سنگ مقدس با یک تیر مهر و موم شده او را به درختی آویزان می کند و...