نورمبرگ، سال 1828. پسر شانزده ساله اي که به نظر عقب مانده مي آيد، در حالي که يک کتاب دعا و يک نامه در دستش دارد، در وسط ميدان شهر پديدار مي شود. در نامه که بدون امضاست نوشته شده که اين پسر را دهقاني بزرگ کرده که ديگر توانايي نگه داري او را ندارد و خواسته او را «سواري شجاع» مثل پدرش بار آورند...
"کنت کریستسن ون مرو" یک شکارچی ساحره و شاگرد "لرد کامبرلند" است. او به شدت به مربی خود و راه کلیسا ایمان دارد اما وقتی او را هنگامی که قصد خفه کردن "آلبینو" را داشت می بیند اعتقادش را از دست می دهد و...