آلمان، سال 1945، با پايان جنگ جهاني دوم، «لئوپولد کسلر» (بار)، جوان آلماني تبار، از امريکا به زادگاه اجدادي خود باز مي گردد. عموي «لئو» (ياگارت)، او را به عنوان مأمور قطار به کار مي گمارد و خيلي زود «لئو» با «کاتارينا» (سوکووا)، دختر رئيس راه آهن، آشنا مي شود و ازدواج مي کند. در حالي که پس از چندي نازي هاي متعصب، که کماکان به خرابکاري ادامه مي دهند، از «لئو» مي خواهند تا با جاسازي بمبي در قطار، آن را منفجر کند...
هارولد که یک گنگستر انگلیسی مرفه است, در شرف بستن یک قرداد پرسود بمب گذاریست. یک اتحادیه سری در تلاش است تا در کار وی مشکل ایجاد کند و هارولد میخواهد آنها را شناسایی کند. خیلی زود او متوجه میشود و نبرد خونینی درمیگیرد...
در صحنه فیلمبرداری دو چیز وجود ندارد، متریال فیلم و کارگردان.به همین دلیل بازیگران تلاش می کنند بهترین کار خود را در این شرایط ارائه دهند.وقتی کارگردان از راه می رسد متریال فیلم هنوز وجود ندارد به همین دلیل آنها نهایت تلاش خود را می کنند.وقتی در نهایت متریال از راه می رسد، مردم وارد فیلم شده و در موقعیت عجیبی گرفتار می شوند...
یک مامور مخفی آمریکایی به شهر "آلفاویل" در سیاره ای دوردست فرستاده می شود تا شخصی مفقود شده را پیدا کرده و شهر را از دستان حاکم ظالم آن نجات دهد...
فیلم داستان "سلو"، خواننده ای فرانسوی که از گرفتن نتایج آزمایشش از دکتر ترس دارد را روایت می کند.او فکر می کند به سرطان مبتلا است و به زودی خواهد مرد.فیلم او را در خیابانهای پاریس دنبال می کند...