در سال های دهه 90 که فقر حکمرانی میکرد ، داستان صدها هزار بچه ای که در انتظار تحصیل کردن بودند و داستان یک معلم اهل منطقه اژه که در آن دوران کودتا به نقطه ای دورافتاده در آناتولیا تبعید میشود و جامعه ای که در یک زمانه سیاه با بدبختی و تنگ روزی زندگی میکردند...
در قرن سیزدهم، در آناتولی، در حالی که تهدید مغول در حال ظهور است و آشفتگی داخلی در حال گسترش است، مولانا، یک شخصیت روحانی خردمند، ظهور می کند تا ترس مردم را کاهش دهد. کلمات بی انتها او عقل و شفقت را متحد می کند و باعث تغییر می شود.