آلبرت دزیدریو، مردی فروتن است، تصمیم می گیرد رمان نویسی را برای نوشتن خاطراتش استخدام کند. اما داستان عشق شگفت انگیزی که آلبرت در دهه 70 با سولانژ به اشتراک گذاشته بود، اعترافات یک زوج قاتل زنجیره ای است.
در ماه می سال 1940، سربازان آلمانی وارد فرانسه می شوند. مردم یک روستای کوچک که از پیشرویِ دشمن نگران هستند، تصمیم میگیرند همه چیزشان را رها کرده و به سمت ساحل فرار کنند...
"فاطیما" دو دختر 15 و 18 ساله دارد که تمام انرژی اش را برای حمایت کردن از آنها صرف میکند. او برای تضمین آینده این دو بعنوان خدمتکار در خانه ها کار میکند اما یک روز پس از اینکه در یک حادثه آسیب می بیند، نامه ای به زبان عربی برای دو دختر نوجوانش نوشته و آنها را تشویق به دنبال کردن احساساتشان می کند...
با زیرنویس چسبیده
۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...