انگلستان، قرن دوازدهم. «هنري دوم» (اوتول) دوستي نزديکي با مشاور ساکسوني خود، «توماس بکت» (برتن) دارد. پس از چندي «بکت» به مقام صدراعظمي مي رسد و به مقام اسقف کنتربري منصوب مي شود. اما آرام آرام اختلافات ميان دو دوست بالا مي گيرد و «هنري» دستور قتل «بکت» را صادر مي کند...
"استفان" و "دالی" با هم جر و بحث کوچکی کرده و "استفان" از خواهرش "آنا کارنینا" درخواست می کند تا به مسکو آمده و اختلاف آنها را رفع کند.همراه "آنا" در قطار "کنتس ورونسکی" است که با پسرش "کلنل ورونسکی" که در نگاه اول عاشق "آنا" شده دیدار کرده و...