تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان 2 درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. از سلبرتی و رهبران سیاسی گرفته تا رهبران دینی، همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا 3 سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته (در فرهنگ مسیحی اعتقاد بر ایناست که در آخرالزمان گروهی از مردم که معتقد به مسیح هستند ناگهان ناپدید شده و به دیدار خداوند رفته و راهی بهشت میشوند. انسانهای باقی مانده بروی زمین یک سال دچار انواع و اقسام بلایای طبیعی میشوند. پس از یکسال کُفاری که همچنان زنده مانده اند راهی جهنم میگردند. ) مردم شهر "میپل تاون" نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام "بازماندگان گناهکار" پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند، هنگام حضور در محیط عمومی سیگار بکشند . وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: " نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا! "
وقتی که یک قاضی سرشناس کمیسیون جک ایرلندی را مامور به پیدا کردن یک کتاب قرمز مرموز می کند، جک وارد دنیای گروهی از قاچاقچیان و آدمکش ها می شود...
با زیرنویس چسبیده
جک ایرلندی (گای پیرس) یک وکیل سابق جنایی است ، که در حال بازسازی زندگی خود پس از یک فاجعه است ، هر چند بسیار کند او مامور جمع آوری بدهی ها است، عاشق فوتبال ، توپ زن ، کارآموز نجاری و گاهی اقات هم عاشق و به طور کلی یک مرد کامل. در یک تماس تلفنی از مشتری سابق “دنی مکیلوپ(راسل سیمون) بدون هیچ صدایی ، جک متوجه می شود که دنی که در خطر مرگ هست ، او دوباره به صحنه باز می گردد و باید با گذشته تاریک خود روبه رو شود…
"هاروی" که زندگی سرد و بی روحی را در اروپای مرکزی می گذراند، به استرالیا مهاجرت کرده و پس از تجربه کردن کارهای مختلف به خانه سالمندان می رود. در میان راه او با بدشانسیهای بسیاری روبرو می شود و...
یک جامعه دورافتاده استرالیایی، پر از شخصیتهای عجیب و غریب، نقش کلیدی را در اولین فرود آپولو بر ماه بازی میکند...
خانواده ای اهل ملبورن از زندگی در نزدیکی فرودگاه شهر بسیار خوشحال و راضی هستند. اما آنها مجبور می شوند تحت فشار دولت و مقامات فرودگاه خانه دوست داشتنی خود را ترک کنند. فیلم داستان مبارزه آنها برای ماندن در خانه خود و بردن پرونده به دادگاه عالی کشور است...
این مجموعه با الهام از شعر معروف بانجو پترسون، مردی از رودخانه برفی، درباره دامدار مت مک گرگور، خانواده او و همسایگانشان در شهرستان پترسون ریج در کوه های برفی استرالیا است.