» اسمايلر گروگان « ( دورانته) با ماشين از بالاى صخره اى سقوط می كند و سرنشينان چهار اتومبيل شاهد اين تصادفاند. » اسمايلر « پيش از مرگ به آنان می گويد كه 350 هزار دلار از پولهاى مسروقه اش را زير « W بزرگ « پارك ايالتى ساحل سانتا رزيتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبيل به طور جداگانه به طرف سانتا رزيتا به راه می افتند...
خلافكارى به نام » ديو كانوى « ( فورد ) هر روز يك سيب از » آنى « ( ديويس )، پيرزن فروشنده ى دورگرد و دائم الخمر مى خرد، چون تصور مى كند كه با اين كار خودش را از گزند مافيا در امان نگه مى دارد. تا اين كه دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با اين تصور كه مادرش خانمى ثروتمند است، مى خواهد به ديدنش بيايد. حالا » ديو « و عده ى بسيارى دست به دست هم مى دهند تا از » آنى « يك » خانم « بسازند.
لوسی ریکاردو همسر حواس پرت ریکی ریکاردو، رهبر ارکستر کوبایی می باشد. ریکی تلاش می کند که در نیویورک صاحب نام شود و لوسی هم قصد کمک به او را دارد ولی در بیشتر اوقات باعث عصبانیت او می شود...
خواهران « بروستر » ، « ابى » ( هال ) و « مارتا » ( ادير ) پيردخترهاى ساكن بروكلين ، مردهاى مسن را با شراب خانگى مسموم و جسدهاىشان را در زيرزمين خانه پنهان مىكنند. سرانجام برادرزادهشان ، « مورتيمر » ( گرانت ) ، به راز اين جنايتها پى مىبرد.
"جانی کیس" عاشق دختر یک میلیونر می شود.وقتی خانواده او به جز "لیندا" و "ند" از او می خواند برای خود کسب و کاری خوبی راه اندازی کند او تصمیم می گیرد سالهای ابتدای زندگی اش را در تعطیلات بگذراند...
یک استاد رقص باله عاشق خواننده ای زیبا می شود. اما وقتی شایعه هایی درباره اینکه آنها در خفا با هم ازدواج کرده اند شروع به گسترش می کند، رابطه آنها وارد مرحله پیچیده ای می شود...
"رابرت کانوی" دیپلمات بریتانیایی به همراه گروه کوچکی در کوههای هیمالیا گرفتار شده و توسط افراد اسرار آمیزی نجات پیدا می کنند.آنها که توسط کوهها از دنیای خارج و آتش جنگ جهانی دوم جدا شده اند،راهی وسوسه برانگیز برای فرار از دنیای خسته کننده است...
"جری تراویس" شومن ای که برای "هوریس هاردویک" تهیه کننده ای در لندن کار می کند. شبی وقتی "جری" رقص جدید خود را در هتلی به نمایش می گذاشت باعث آزار و اذیت "دیل ترمونت" که در طبقه زیرین خواب بود شد. وقتی "دیل" به طبقه بالا رفت تا با "جری" جر و بحث کند، آن دو به یک دیگر علاقمند شدند ...
منطقه کوچک مارشویا تنها یک مشکل کوچک دارد. پرداخت کننده اصلی مالیات، بیوه ای ثروتمند به نام سونیا به پاریس رفته و کنت دانیلو به فرانسه فرستاده می شود تا از ازدواج او با مردی غریبه جلوگیری کرده و خطر از دست رفتن پول هنگفتی را از بین ببرد...