«آقای مرسدس» داستان قاتل دیوانهای به نام بردی هارتسفیلد را روایت میکند که با فرستادن نامه و ایمیل، در حال آزار و اذیت یک مامور پلیس بازنشسته به نام بیل هاجز است. این پلیس سابق، در ادامه تصمیم به مبارزه میگیرد و دست به هر کاری (حتی خلافکارانه) میزند تا قبل از اینکه او مرتکب قتل دیگری شود، جلویش را بگیرد...
با زیرنویس چسبیده
"الوییز" (آنا کندریک) قبلاً خدمتکار مجالس بوده و پس از بروز یک اتفاق ناخوشایند تصمیم میگیرد این کار را رها کند. او با وجود اعتماد به نفس کمی که برایش باقی مانده، مصمم است هرجور شده در مراسم عروسی دوست قدیمی اش شرکت کند. در آنجا "الوییز" به طور تصادفی با 5 غریبه بر سر میز 19 همنشین می شود و...
"24: میراث"، داستان یک قهرمان نظامی را تعریف میکند که از جنگ به آمریکا بازگشته است و مشکلاتی برایش به وجود آمده است. به همین دلیل وی برای نجات جان خود و جلوگیری از یکی از بزرگترین حملات تروریستی تاریخ، به CTU (سازمان ضد تروریستی معروف مجموعه) مراجعه میکند و...
با زیرنویس چسبیده
یک مرد خانواده و شغلش را به خوبی اداره می کند تا زمانی که با یک نقاش با استعداد وارد یک رابطه عاطفی میشود و کنترل زندگی خود را از دست می دهد …
«ریک» یک افسر پلیس است که بعد از گلوله خوردن در حین ماموریت، چندین ماه در بیمارستان بیهوش بوده است. وقتی که او بیدار می شود، می فهمد که دنیای اطرافش توسط زامبی ها (مرده های متحرک) تسخیر شده است، و به نظر میرسد که او تنها شخص زنده است. او برای پیدا کردن خانواده اش به شهر آتلانتا می رود، و در آنجا به گروهی از بازمانده ها بر می خورد که در خارج از شهر ساکن شده اند. همسرش «لوری» و پسرش «کارل» و همینطور بهترین دوستش، «شین» در میان بازمانده ها هستند. اکنون او بهمراه دیگر بازمانده ها باید در دنیایی که پر از مرده های متحرک است، راهی برای زنده ماندن پیدا کنند...
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...