«آرني کانينگام» (گوردون) يک اتومبيل پليموت اسقاطي را مي خرد، بي خبر از اين که اتومبيل شيطاني است و خيلي زود مرتکب قتل و جنايت خواهد شد...
با زیرنویس چسبیده
سال ۱۸۷۴. «بارت» (ليتل)، کارگر سياه پوست راه آهن، به دليل حمله به يک سفيد پوست محکوم به اعدام مي شود. «هدلي لامار» (کورمن)، وکيل دعاوي که درمي يابد خط آهن بايد از وسط شهر «راک بريج» عبور کند، براي تخليه ي شهر و تصاحب زمين هاي آن با فرماندار (بروکس) تباني مي کند تا براي تضعيف روحيه ي مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد.
یک دلال ازدواج بنام «دالی لوی» به نیو یورک سفر می کند تا مردی ثروتمند و مجرد و مشهور را ملاقات کند...
تقریبا همه در شهر فکر می کنند کلانتر "کالدر" عروسک خیمه شب بازی "وال راجرز" ثروتمند است.وقتی مشخص می شود که "چارلی ریوز" از زندان گریخته،پسر "راجرز" نگران می شود چون با همسر او رابطه ای مخفیانه دارد."کالدر" تصمیم می گیرد او را زنده دستگیر کند و...
"آقای هابز" می خواهد یک تعطیلات آرام و بی دردسر را در ساحل سپری کند اما همسر او همهی خانواده اش را دعوت کرده تا با او بمانند...
ماجراجويىهاى دو جوينده ى طلا، «سام مكورد» ( وين ) و «جرج پرات» ( گرينجر ) در مناطق دوردست شمال قاره ى آمريكا، رقابتها و نزاعها و آشنايىهاى شان با زنان جسور و دردسرآفرين...
با زیرنویس چسبیده
جین مارک کلمنت بیلیونر به تئاتر می رود.او در آنجا آماندا را در حال تمرین یک آهنگ می بیند.کارگردان به طور اتفاقی تصور می کند او بازیگری است که می خواهد در کنار آماندا برنامه اجرا کند.او نقش را قبول می کند تا آماندا را بیشتر ببیند و...
"الا پترسون" اپراتور تلفن بروکلین، تلاش می کند زندگی مشتریانش را از طریق صحبتهایی که می شوند بهتر کند. او عاشق یکی از مشتریانش "جفری ماس" می شود و تصمیم می گیرد به دیدن او برود، اما مشکل اینجاست که پشت تلفن او همیشه تظاهر می کرده یک زن سالخورده است...
"لارا مردیت" (ترنر) هنگامی که در یک مکان عمومی شلوغ دختر کوچولویش را گم میکند با "آنی جانسن" (مور ) رنگینپوست آشنا میشود. "آنی" مستخدمه "لارا" میشود و دختر کوچکش، "سارا جین" را نیز همراه میبرد. آنان سالها با هم زندگی میکنند و در این بین "لارا" موفق میشود به رویای بزرگش یعنی هنرپیشگی در سینما دست یابد. با این حال زندگی خصوصی او و دخترش، "سوزی" (دی) بر سر روابط عاشقانه با "استیو آرچر" (گاوین) روبه تیرگی میگذارد. در همین حال "آنی" نیز با "سارا جین" (کوهنر) که رنگینپوست بودن خود ناراضی است و میخواهد خود را همهجا سفیدپوست معرفی کند، مشکل دارد...
"اد آوری" معلم و همسری خوب دچار بیماری نادری است. او در بیمارستان بستری شده و طبق نظر پزشکان تنها چند ماه فرصت زندگی دارد. او می پذیرد در یک درمان آزمایشی شرکت کند سپس به طور معجزه آسایی بهبود یافته و به خانه نزد همسر و پسرش بازمی گردد. اما این درمان معجزه آسا تبدیل به کابوسی وحشتناک می شود...