آرتور ثروت خود را برای ماندن با لیندا از دست می دهد، درست زمانی که آن دو در حال آماده شدن برای فرزندخواندگی بودند. همانطور که ازدواج آنها با مشکل مواجه می شود، آرتور در نظر دارد راهی برای پس گرفتن پول خود پیدا کند، اما ابتدا باید هوشیار شود و یک شغل واقعی پیدا کند....
خانواده "فریلینگ" صاحب خانه ای جدید می شوند اما به نظر می رسد دردسرهای آنها با نیروهای ماورا الطبیعه پایان نمی یابد...
فردی که معتاد به قمار است و زندگی دشواری را می گذراند، ثروت عظیمی از مادرش به او ارث می رسد، حال می بایست طرقه نادرست زندگی اش را عوض کند، قبل از اینکه این پول را هم از دست بدهد...
آرتور مردی شاد و خوش گذران است که هیچ هدف خاصی در زندگی ندارد. او برای بدست آوردن سهم ارثی عظیم، باید با دختری بنام سوزان ازدواج کند، اما هیچ علاقه ای به این دختر ندارد...
“هری” معلمی بازنشسته است که دهه هفتاد زندگی خود را گذرانده و در آپارتمانی که با همسر مرحومش فرزندانش را بزرگ کرده زندگی می کند.وقتی آپارتمانش برای ساختن یک پارکینگ تخریب می شود،او و گربه دوست داشتنی اش “تونتو” سفری با تمام نقاط ایالات متحده را آغاز می کنند و…
در محله ای فقیرنشین از نیویورک،"سول نزرمن" وام دهنده ای تنها است که بازمانده اردوگاه "آشوویتس" نازیها بوده و هیچ احساساتی ندارد. او خانواده و دوستانش را در جنگ و ایمانش به خدا و اعتقادش به انسانیت را از دست داده است.او هیچ اهمیتی به پول نمی دهد اما با خاطرات اسارتش از اردوگاه دست و پنجه نرم می کند...
سریال "آلفرد هیچکاک تقدیم می کند" شامل مجموعه ای از داستان های کوتاه جداگانه می باشد که ژانر های جنایی، ترسناک، درام و کمدی را پوشش می دهد. داستان در مورد افراد مختلفی می باشد که مرتکب جرم هایی همچون قتل، خودکشی، دزدی و... شده اند که هرکدام با انگیزهی خاصی صورت گرفته است...
« جوديت تراهرن » ( ديويس ) دختر ثروتمند و بىقيد و بند در مىيابد كه تومور مغزى دارد. او دلباختهى پزشك معالجش ، دكتر « فردريك استيل » ( برنت ) مىشود و آن دو ازدواج مىكنند.
با زیرنویس چسبیده
« هيت كليف » ( اوليوير ) در خانهى خانوادهى « لينتن » بزرگ مىشود و به دختر « لينتنها » ، « كاترين » ( اوبرون ) ، محبتى عميق پيدا مىكند. پس از فوت پدر خانواده ، ادارهى امور به دست برادر بى كفايت « كاترين » مىافتد. خيلى زود « هيت كليف » كه نسبت به علاقهى « كاترين » به خود دچار ترديد شده خانه را ترك مىكند...