دانلود فیلمهای جوزف مالربا(Joseph Malerba)

داستان فیلم در زمان اشغال فرانسه جریان دارد و ماجراهای یک پسر یهودی و برادرش را دنبال میکند که سعی میکنند از شکنجه و آزار و اذیت های نیروهای نازی فرار کنند...

چهار دوست صمیمی برای شرکت در یک مراسم عروسی در ریو دو ژانیرو ی برزیل با یکدیگر تجدید دیدار میکنند. اما زمانی که به صورت اتفاقی یک نفر را به قتل می رسانند، خود را در مخمصه بزرگی می یابند...

سپتامبر سال 1945. سباستین بی‌صبرانه منتظر بازگشت دوست خود آنجلینا است. آنها به مدت دو سال از هم دور بوده اند. اما خبر میرسد که هواپیمایی که آنجلینا سوار آن بوده در کوهستان سقوط کرده است. ولی سباستین ایمان دارد که او هنوز زنده است. بنابراین بهمراه سگ خود بل، عازم خطرناک ترین ماجراجویی زندگی اش میشود...

ادامه داستان زندگی بدنامترین خلافکار دنیای مدرن فرانسه که جرم و جنایت های او را پس از فرار از زندان نمایش می دهد. این قسمت و قسمت قبل را می توان یک فیلم واحد به حساب آورد...

: “پییر” رقصنده ای حرفه ای که از عارضه قلبی خطرناکی رنج می برد، در انتظار عمل تعویض قلب است که شاید زندگی ‏دوباره به وی ببخشد، او کاری به جز نگاه کردن به مردم پیرامون خویش از بالکن آپارتمانش در شهر پاریس ندارد...

دختر چهارده ساله ی وینی، «ماری آنتوانت» (دانست)، در وصلتی که فقط از روی حساب و کتاب های سیاسی صورت گرفته، با «لویی شانزدهم» (شوارتسمن) پادشاه فرانسه ازدواج می کند. «ماری» خیلی زود خودش را در لذت های زندگی در ورسای غرق می کند و از توطئه های سیاسی پیرامونش نه سر در می آورد و نه در واقع، اهمیتی برای شان قائل است...

"سباستین" مرد جوانی که تصمیم می گیرد دستورالعمل های درنظر گرفته شده برای شخص دیگری را بدون در نظر گرفته نتیجه آنها دنبال کند.چیز دیگری که او نمی داند این است که "جرارد دورز" پلیسی است که او را تعقیب می کند...

فیلم داستان آدمکش سابق نازیها می باشد که تبدیل به هدف قتلان و بازجویان پلیس می شود...

دختر جوانی رویایی می بیند که او را به راهی هدایت می کند که کشورش فرانسه را در مقابل دشمنانش محافظت می کند...

آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...