سامانتا برای کمک به خواهرش، تصمیم میگیرد که با پارکر ویلیامز، صاحب یک تاکستان رقیب، قرار بگذارد. او امیدوار است که این کار باعث شود پارکر موافقت کند که امیلی و تونی با هم ازدواج کنند...
داستان سریال بر روی گروهی از افراد متمرکز است که تاریخ تولدشان یکی می باشد و به صورت تصادفی زندگیشان در راه های مختلف به هم گره می خورد. جک و ربکا زوج جوانی هستند که در پترزبورگ منتظر به دنیا آمدن سهقلویشان می باشند. کوین بازیگر موفق و خوشتیپ تلویزیون می باشد که از زندگی مجردی خسته شده است. رندال نیز تاجری است که در کودکی پدرش او را در یک ایستگاه آتش نشانی رها کرده بود و اکنون دارای یک همسر و دو دختر است...
داستان فیلم دربارهی کارآگاهی است که بر روی یک پروندهای مربوط به یک پسر جوان ناشنوا که از خانه فرار کرده و یک وب سایت که قبلاً متعلق به یک قاتل سریالی بوده، کار میکند.
داستان سریال بر زندگی گروهی از ورزشکاران حرفه ای ورزش فوتبال و روابط شخصی-اجتماعی و چالش های در اوج ماندن در این شغل متمرکز شده است. در این میان اسپنسر استراسمور (دواین جانسون) که در گذشته از چهره های مطرح و شناخته شده این رشته بوده است در تلاش است با استفاده از روابط گذشته خود و با نزدیک شدن به ستاره های کنونی فوتبال برای خود شغل جدیدی دست و پا کند.
یک فیلم درام در مورد استاد شعر دانشگاه کمبریج که می خواهد زندگی اش را که بیش از حد افراطی شده، ارزیابی مجدد کند...
پدر بلند پروازی که به داشتن رابطه ج.ن.س.ی اعتیاد دارد، سعی دارد به پسرش آموزش دهد که چطور دخترانی را که ازشان خوشش می آید را به دست آورد. اما طولی نمی کشد که متوجه می شود در دنیای او هیچ چیز آنطور که بنظر می آید نیست و...
داستان سریال در مورد چهار خدمتکار آمریکای لاتین می باشد که با جاه طلبی و رویاهایشان در کار خود را در بورلی هیلز مشهور و ثروتمند کردند و …
سریال Nashville در مورد موسیقی نشویل می باشد و حول محور ستاره 40 ساله موسیقی “Rayna James” می باشد که در حال افول هست و از محبوبیتش داره کم میشه و برای این که به محبوبیت قبلی خود را بدست بیاورد مجبور است که با “Juliette” یک تور به منظور پشتیبانی از عنوان خود تشکیل دهد تا یک رکورد جدید را بر جای بگذارد و…
یه پلیس سابق شیکاگو به یه شهر کوچک در فلوریدا نقل مکان میکنه و به ناحیه پلیس اونجا می پیونده ولی این شهر کوچیک هم خالی از جنایت نیست...
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...