« هرى فاورشام » ( کلمنتس ) از ادامه ى سنت خانواده و پیوستن به ارتش امتناع مىورزد و خواهان آرامش و ازدواج با « اتنه باروز » ( دوپرز ) است. اما سرانجام براى اثبات شهامتش به تنهایى عازم مصر مىشود ، در خطوط دشمن رخنه مىکند و دوستانش را از مخمصه و مرگ نجات مىدهد.
جوانى كانادايى به نام « ريچارد هانى » ( دونات ) ، شبى با زنى كه مأمور مخفى دولت انگلستان است ، آشنا مى شود و همان شب زن با چاقو كشته مى شود ، اما پيش از مرگ اطلاعاتى راجع به سازمان جاسوسى « سى و نه پله » در اختيار « هانى » قرار مى دهد...