داستان در شهر توکیو اتفاق می افتد، ده سال پیش در این شهربزرگ صنعتی دیواری به نام دروازه شیطان ظاهر می شود، دروازه ای که دارای هیچ دری نیست و بسیاری از مردم کشته می شوند و تغییرات زیادی به وجود می آید و همین موضوع باعث می شود انسان های فرابشری به نام Contractors (پیمانکارها) به وجود بیایند، آنها هیچ رحمی ندارند و کار آنها ترور و کشتن می باشد و...
در دنیای مملو از موجوداتی خطرناکی به نام youma دختر جوانی با چشم های نقره ای به نام Clare که از طرف سازمانی که دخترانی جوان که نیمی youma هستند را آموزش می دهد به نابودی این موجودات می پردازد. با در نظر گرفتن همراه کردن پسر جوانی با خود و از دست دادن کنترل خود به نیمه ی youma و با Awakening شدن به او ماموریت های خطرناک تری محول می شود.
هاروهي يه دختر پسر نماست (!) که با بورسيه وارد مدرسه ي ثروتمندان شده که حتي نمي تواند براي خودش يونيفرم آنجا را تهيه کند. يک روز اتفاقي وارد اتاق کلوپ مهمانداري ميشود و وقتي سعي ميکند آنجا را ترک کند، يک گلدان را مي شکند و چون نمي تواند پولش را پرداخت کند به او ميگوند که بايد آنجا بماند و کارهاي اضافي را انجام دهد. اين وضعيت ادامه دارد تا اينکه اعضاي کلوپ تصميم مي گيرند او را هم عضوي از کلوپ کنند. از آنجايي که هنوز نميدانند او يک دختر است برايش يونيفرم پسرانه تهيه مي کنند و...
با زیرنویس چسبیده
کریشنا مورتی یکی از نویسندگان برجسته، دنیا را همانند یک پاندول ساعت می داند که این پاندول در حال نوسان است. اگر سمت راست گذشته باشد، سمت چپ آینده است و میان این دو زمان حال او اعتقاد دارد، هر چیزی که در ذهن ما است، گذشته مرده است، حتی خود فکر هم گذشته است. که داستان این انیمیشن هم مرتبط با این موضوع است.
یاماتو آکیتسوکی تنهایی به توکیو برای درس خواندن در مدرسه ای که تو محله ای قرار داره سفر می کنه. او با خاله خودش که یه حمام عمومی مختص زنان رو در یه محله اداره می کنه زندگی می کنه و همزمان زندگی مدرسه ای معمولش هم آغاز میشه. یه روز، بر حسب تصادف به دختری در مدرسه برخورد می کنه و بی درنگ مفتون زیبایی اش میشه. بعدا از اینکه پی می بره اون دختر، سوزوکا، در واقع در همسایگی اش داره زندگی می کنه شوکه میشه. از اون موقع زندگی یاماتو رفته رفته رنگ و رویی دیگه به خودش می گیره.
"گل دی.راجر" دزد دریایی قدرتمندی بود که صاحب ثروت و شهرت فراوانی بود. وقتی او دستگیر شد و در آستانه ی اعدام قرار داشت فاش کرد که گنج بزرگ او که "وان پیس" نام داشت جائی در "گرند لاین" مخفی شده است. 22 سال بعد از مرگ "راجر" پسری به نام "مونکی دی.لوفی" تصمیم گرفت تا یک دزد دریایی بشود و به دنبال گنج "راجر" برود تا پادشاه دزدان دریایی شود.
"گوکو" با پسر تازه اش برگشته ، اما درست زمانيکه اوضاع دارد به روال عادي برميگردد، ماجرا ادامه پيدا ميکند. او با رو در رو شدن با دشمناني مثل "فريه زا"،"سل"،"بو" شايستگي خودش را ثابت ميکند وپي به نژاد خودش يعني"سايان" ميبرد. و قادر به دستيابي به فرم 3 سوپر سايان ميشود .افراد زيادي را ملاقات ميکند . همينطور دوستان و دشمناني پيدا ميکند اما با اين حال اينقدر وقت پيدا ميکند که يک خانواده را اداره کند و يک سايان الکي خوش مثل هميشه باشد.