پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند
این سریال بسیار زیبا در مورد نویسنده ای است به نام کاستل که تمام نوشته های او ترسناک و وحشتناک است و در همین حال در شهر قتلهای زنجیره ای شروع میشود که شباهت زیادی با نوشتههای او دارد و پلیس هم به این نویسنده مشکوک میشود…
داستان از آنجا شروع میشود که یک خانواده قصد نقل مکان از کانزاس به منطقه ای ثروتمند نشین در بورلی هیلز دارند. موضوع اصلی این سریال اتفاق هایی است که برای «آنی» و «دیکسون»، بچه های این خانواده در دبیرستان میافتد...
یک وکیل که از ازدواج خود ناراضی است دوباره به همکلاسی های سابق خود ملحق میشود. آنها هرکدام با روش های مخرب خود مشکلاتشان را حل میکنند...
داستان سريال Jericho در منطقه جريکو در ايالت کنزاس آمريکا پيگيري مي شود . اين سريال توسط کمپاني CBS Paramount Network Television تهيه شده است و پخش آن از کانال CBS در روز 20 سپتامبر 2006 آغاز گرديد .اما برسيم به داستان سريال که همان طور که در بالا گفته شد ، در ناحيه مسکوني کوچک Jericho در ايالت کانزاس آمريکا اتفاق مي افتد . داستان با مجموعه اي از انفجارهاي هسته اي که منبع آن ها در ناحيه نامشخصي در نزديکي شهر دنور در ايالت کلرادو ( ايالت مجاور کانزاس ) آغاز مي شود . اين حادثه خسارت سنگيني به جريکو وارد مي نمايد شخصيت اصلي سريال ، جيک گرين 32 ساله مي باشد که پسر شهردار جريکو ، يعني جانسون گرين است . او براي مدت کوتاهي درست چند روز قبل از اين حادثه به زادگاهش يعني جريکو بازمي گردد ( براي ديدن اقوامش ) ؛ پس از وقوع اين حادثه او به همراه پدرش به بازسازي و ايجاد دنياي تازه اي در شهر مذکور مشغول مي شوند . جيک کم کم به يک رهبر در جريکو تبديل مي شود و به حمايت از شهر و شهروندان آن مي پردازد .
عده ای از انسانها که تواناییهای ویژه ای دارند به دور هم دیگر جمع میشوند و گروهی را برای مبارزه و جلوگیری از سوء استفاده از این تواناییها تشکیل میدهند، تا آنکه نقاشی به نام آیزاک مندز با استفاده از توانایی ویژه خود آینده را که نابودی دنیا باشد ترسیم میکند و این گروه نیز با عظم راسختری به فعالیتهای خودش ادامه میدهد تا جلوی این نابودی را بگیرد.
با زیرنویس چسبیده
سیندی می فهمد خانهای که در آن زندگی می کند، توسط روح یک پسر بچه نفرین شده است و حالا بایستی دریابد که چه کسی و چرا او را کشته. در همین حین موجودات فضایی هم در حال تسخیر دنیا هستند و او باید جلوی آنها را هم بگیرد.
سریال ارباب وحشت ، سریالی ساخته "میک گریس" میباشد که فعالیت خود را در ژانر وحشت و ماورایی پایه گذاری کرده و در سال 2005 این سریال رو از طریق شبکه شوتایم به روی آنتن برد . ارباب وحشت نام سریالیست در ژانر ترسناک . نه مانند سریال های دیگر که در کنار وحشت بیشتر طنز بچشم میخورد . این سریال در قالب اپیزود های 40 تا 50 دقیقه ای ، داستانی را بر اساس داستان های کوتاه و یا اوسنه های قدیمی و روستایی روایت میکند . نکته مثبت این سریال این هست که حداکثر یک داستان رو توی شصت دقیقه به طور خیلی زیبا و منحصر به فرد به تصویر میکشد و بخاطر اینکه از زمان به درستی استفاده میکند ، صحنه های خسته کننده و خواب آور ندارد.
یک تیم بین المللی از دانشمندان و پرسنل نظامی ، یک شبکه دروازه ستارگان در کهکشان "پگاسوس" را کشف کرده رو در رو با دشمن جدید، قدرتمند در حال مبارزه می باشند.
داستان این سریال علمی تخیلی درام به این شکل شروع می شود که ما شاهد ناپدید شدن افرادی در زمانهای مختلف در کشورهای مختلف و با نژادهای مختلف هستیم .این افراد که تعدادشان ۴۴۰۰ نفر است در یک روز به خصوص دو باره و یکجا در یک نقطه از خاک امریکا ظاهر می شوند و در بین از انها دختر بچه ای که ۸۰ سال پیش ناپدید شده بود تا سیاهپوستی که در دهه ۵۰ غیب شده بود وجود دارند .این افراد که هیچ خاطره ای از انچه بر انها گذشته ندارند توسط ما مو رین به قرنتینه برده میشوند و بعد از مدتی ازاد میشوند .. و حالا از این به بعد شاهد مواجه این افراد با دنیایی جدید می شویم که هیچ تناسخی با ان ندارند …. زنی که ۱۲ سال پیش که دختری چند ماهه داشت غیب شده و اکنون دختر خود را ۱۲ ساله میبیند که دیگر او را نمی شناسد و خود را دختر زنی میداند که شوهرش بعد از ناپدید شدن او با ان ازدواج کرده . مرد سیاهپوستی که به خانه خود باز میگردد و به جای خانه خود پلی عظیم الجثه را میابد و خلاصه هر از این افراد انگار چیزی را از دست داده اند ولی …. انها انگار در طول غیبت خود انگار چیزهایی نیز به دست اورده اند . مثلا دختر کوچولی ما می تواند اینده را پیش بینی کند یا پسر جوانی می تواند انسانها را احیا کند یا بمیراند...