دو دوست جوان که در جنایات سازمان یافته و خرید و فروش مواد مخدر دخیل هستند متوجه می شوند که اولویت های آنها متفاوت است...
«پدر هنري بيگز» (ونس)، کشيش کليسا با پتيست، در بخش فقيرنشين نيويورک زندگي مي کند و روزگار سختي را مي گذارند تا اين که در اوج استيصال از خداوند کمک مي طلبد. دعاي «بيگز» به شکل وشمايل «دادلي» (واشينگتن) برآورده مي شود: فرشته اي که به زمين فرستاده شده تا به «بيگز» کمک کند...
جواني سياه پوست به نان «بابي ارل» (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختري يازده ساله دستگير مي کنند. «تاني براون» (فيش برن)، پليس سياه پوست با خشونت وادارش مي کند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکيلي به نام «پل آرمسترانگ» (کانري) در دانشگاه هاروارد طي يک سخنراني به شکنجه ي پليس و نژادپرستي در قوانين ضد سياه پوستان حمله مي کند و مادر «ارل» (دي) از «آرمسترانگ» مي خواهد که پرونده ي پسرش را به دست بگيرد...
با زیرنویس چسبیده
دهه ي ۱۹۶۰، محله ي ايتاليايي نشين در منطقه ي برانکس نيويورک. پسر بچه اي به نام «کالوجرو» (کاپرا) هم راه با خانواده اش در همسايگي نوشگاهي زندگي مي کند که پاتوق «ساني» (پالمينتري) و دارو دسته ي مافيايي اش است؛ همان جايي که «لورنزو» (دنيرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد...