با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
سال ۱۹۹۷ با رشد چهارصد درصدي جرايم، منهتن به صورت زنداني سخت محافظت شده درآمده است. وقتي رئيس جمهور امريکا (پلزنس) در راه سفر براي شرکت در يک کنفرانس مهم سران، ربوده مي شود، «اسنيک پليسکن» (راسل)، قهرمان سابق جنگ و محکوم فعلي مسئول پيدا کردن او مي شود.
با زیرنویس چسبیده
لندن. گروهي متشکل از چهار آدم بسيار متفاوت «کن» (پالين)، «جرج» (جرجسن)، «واندا» (کورتيس) و «اوتو» (کلاين) - به رغم تنشي که ميان اعضا به وجود مي آيد، الماس هايي چند ميليون پاوندي را به سرقت مي برند. سپس هر يک مي کوشد تا به ديگران نارو بزند...
با تغيير آب و هواي دنيا، دايناسورهاي گياه خوار که با کمبود مواد غذايي روبه رو شده اند، به سوي «دره ي بزرگ»، قلمرويي افسانه اي که در آن گياهان فراواني يافت مي شود، به راه مي افتند...
"لو" یک گنگستر خرده پا است که به دختری جوان به نام "سالی" آشنا می شود.همسر "سالی" با مواد مخدری که از مافیا دزدیده است پیدایش می شود.او مواد را به "لو" می دهد تا آنها را به فروش برساند اما قبل از بدست آوردن پول آنها کشته می شود.مدتی بعد صاحب مواد مخدر پیدا شده و تهدید می کند اگر آنها بازگردانده نشوند "سالی" را خواهد کشت...
"هنری چیناسکی" مردی الکلی است که در آپارتمانی سطح پائین زندگی کرده و هر وقت بتواند کاری پیدا کند برای دیگران کار می کند.او تصمیم می گیرد احساسات و دید خود را نسبت به دنیا از طریق شعر و داستانهای کوتاه نشان دهد...
دو دانشجوي امريکايي - «ديويد کسلر» (نوتن) و «جک گودمن» (دان) - در سفري تفريحي به لندن، در بيشه زاري خلوت مورد حمله ي گرگي قرار مي گيرند. «جک» از پا در مي آيد و «ديويد» به سختي مجروح و در بيمارستان بستري مي شود. «جک» با حالتي تغيير شکل يافته به ملاقات «ديويد» مي آيد و به او مي گويد که پس از چندي به گرگ نما بدل خواهد شد.
در دست شويي ايستگاه قطار، يک پسر بچه ي ايميش به نام «ساموئل» (هاس)، شاهد قتل يک مأمور پليس مي شود. «جان بوک» (فورد)، مأمور رسيدگي پرونده، از طريق او مي فهمد که قاتل ها مأموران پليس بوده اند و در درگيري با آنان زخمي مي شود. حالا «جان» براي حفظ جان پسر و مادرش، «ريچل» (مگيليس)، آنان را به روستايشان در پنسيلوانيا مي برد...
با زیرنویس چسبیده
«مارکيز دو مرتوي» (کلوز) و «ويکونت دو و المونت» (مالکوويچ)، اشراف زاده هايي که سابقا دل باخته ي يک ديگر بودند، اينک اوقات شان را صرف نقشه هاي اغواگرانه و تلافي جويانه مي کنند...
با زیرنویس چسبیده
مخترعي حواس پرت به نام «وين سالينسکي» (مورانيس) به شدت مشغول کار روي اختراع مهمش، اشعه ي کوچک کننده است. در اثر يک اتفاق، ماشين کوچک کننده به کار مي افتد و فرزندانش و فرزندان خانواده ي دوستش «تامپسن»، کوچک مي شوند. «سالينسکي» ناخواسته بچه ها را با آشغال ها به حياط مي اندازد و بچه ها مي فهمند که براي رسيدن به خانه بايد چندين کيلومتر از ميان «جنگل» چمن حياط بگذرند.