ادوارد آلریک، کیمیاگر با استعدادی است که در گذشته برادر کوچکترش آلفونس را در جریان یک آزمایش از دست داده اما توانسته است روح او را در یک زره حفظ کند. او همچنین یک دست خود را بعنوان بها پرداخته است ( قانون نانوشته کیمیاگری، در ازای هر چیزی باید بهای آن پرداخته شود ). حال او و برادرش ماجرا جویی خود را برای یافتن سنگ جادو آغاز می کنند تا بتوانند دوباره بدنهای خود را بدست بیاورند.
در دوران خشونتآمیزی که با عنوان باکوماتسو شناخته میشد، یک قاتل ایشین که فقط با نام هیتوکیری باتوسای[۱] شناخته میشد، مهارت و خشونتش به مانند افسانهای در عصر بازگرداندی شده بود که او نیز نقش بسزایی در پیروزی انقلابیون داشت. با نزدیک شدن به اتمام زمان جنگ، بدون اینکه هیچ رد پایی از خود به جای بگذارد ناپدید شد، و یازده سال بعد فقط به عنوان یک شمشیرزن سرگردان با نام «هیمورا کنشین» به پا خاست. او به مکانهای مختلفی مهاجرت میکند تا به منظور جبران و کفارهای برای کشتار و گناهانی که در گذشته مرتکب شده باشد و بتواند از مردم عادی محافظت کند...
داستان این کارتون زیبا مربوط به یک پسر 25 ساله به نام "فیلیپ فرای " است که در قرن بیستم زندگی می کند و شغلش رساندن پیتزا به دست مشتریان است. یه روز بر حسب اتفاق وقتی که در حال انجام کار و مشغول رساندن پیتزا به دست مشتریان بود ناخودآگاه درون دستگاهی می افتد که وی را 1000 سال منجمد نگه می دارد. حال او پس از 1000 سال از حالت انجماد خارج می شود و وارد قرن 31 می شود و متوجه می شود که کل جهان تغییر کرده است و تمامی ستارگان و سیاره ها توسط انسان ها کشف شده است و موجودات فضایی وجود دارند. در همین راستا "فیلیپ فرای " با پیرمردی دانشمندی به نام "پروفسور فارنسورت "که صد و شصت سال عمر دارد آشنا می شود. در همین بین "پرفسور فارنسورت "شغلی به "فیلیپ فرای " معرفی می کند و حال "فیلیپ فرای " باید به عنوان کسی که اشیا و لوازم مختلف را به نقاط فضا می رساند فعالیت کند...
ساکنین سفینه ی ” روکینانت ” یک کشتی متروکه را می یابند که رازی در آن نهفته است که شاید باعث انقراض نسل انسان ها شود...
النا که حالا زنی سالخورده می باشد متوجه می شود که دوست قدیمی اش لیلا بدون هیچ ردی ناپدید شده است. در خانه ای که پر از کتاب است النا پشت کامپیوترش می نشیند و شروع به نوشتن داستان دوستی دیرینه ای می کند که در سال 1950 با دیدار لیلا در مدرسه ابتدایی آغاز شده بود. داستانی که روایتگر 60 سال دوستی در شهر ناپل خطرناک و فریبنده در آن سال ها می باشد و سعی به شرح معمای لیلا که دوست نابغه و تا حدی بدترین دشمنش می باشد می پردازد.
دکتر هو (Doctor Who) سریال علمی تخیلی پر بیننده ساخت شبکه تلویزیونی بیبیسی است. داستان سریال در مورد مسافری مرموز با ماشین زمان مخصوص خود به نام دکتر (The Doctor) است. «دکتر» از نژاد Time Lord یا ارباب زمان است، موجوداتی تخیلی مانند انسان اما ساکن کرهای دیگر به نام گالیفری هستند. اربابان زمان موجوداتی بودند که متخصص سفرهای زمانی شدند. در سریال با شخصیتهای متفاوتی از این موجودات آشنا میشویم.
“ویل گراهام” یک مأمور اف.بی.آی ـه،که تخصص و روش ویژهایی در دستگیری قاتلین زنجیرهایی داره. روش اون به این شکل هستش که در دستگیری قاتلین از کمک روان پزشکهای حرفهایی هم بهره میبره. او به کمک “هانیبال لکتر” که روان پزشکی متخصص ـه در دستگیری قاتلین بسیار موفق ظاهر میشود، امّا چیزی که نمیدونه اینکه خودِ “هانیبال” یک قاتل سریالی بسیار خطرناک ـه.
وکیل باهوش "وو یانگ وو" به عنوان یک تازه کار در یک شرکت حقوقی برتر، و خانمی در طیف اوتیسم با چالش هایی در دادگاه مواجه می شود که ...
داستان دو دوست نوجوان به نام های چارلی و نیک که متوجه می شوند دوستی آنها ممکن است چیزی بیشتر از آنچه که تصورش را می کردند، باشد ...